Skip to playerSkip to main contentSkip to footer
  • 5/3/2025

Category

📺
TV
Transcript
00:00موسیقی
00:30میخوایی سلام هم به بچه ها بکنی؟
00:32آره البته
00:33سلام بچه ها
00:34من سبیبی هم و مهربون
00:36و یکمه کچولو بچولو هم
00:38درسته
00:40و چون لری نیز قراره
00:41تو این برنامه به ما کمک کنی
00:43درسته لطفی؟
00:44کاملا درسته
00:45هرچنک کچولو بچولو هم
00:47ولی میتونم کمک بزرگی باشم
00:49خیله خب
00:50پس بیا شروع کنیم
00:52مزرس میخوام
00:56میشه یه لحظه منو ببخشیم
00:58تو ادامه بده
00:59بله
01:02آه سلام گریم
01:05همه الان داشته براجی به تو حرف میزنم
01:07برنامه رو تازه شروع کردیم
01:09سب که صداتو بزاریم برنگو
01:11صداتو بشنیم
01:12بله صداتو میشنم
01:13کتا رو بود
01:14کتا رو بود
01:15منم لطفی
01:16خیال مهربون کچولو
01:19آه سلام لطفی
01:21تو شاید کچولو باشی
01:23ولی کمک بزرگی هستی
01:24مگه نه؟
01:25ولی کمک بزرگی هست
01:26لری داشتم به بچه ها
01:28در مورد کمک دافتالبانت میگفتم
01:30بهت افتخار میکنم رفیق
01:31کارت واقعا بزرگ و عرضشمنده
01:33خدا خیلی دوست داره که
01:35من دیگه این کارو نمیکنم
01:36چی کار نمیکنی؟
01:38دیگه نمیتونم بام
01:39دارم برمیگردم خونه
01:40امروز همش اتفاقای بد افتاده
01:42چی؟ مگه چی شده؟
01:43مگرشو نمیکردم اینقدر سخت باشه
01:45اوتومس 151 ها سوا شدم بعدش اوتومس 146 ها
01:49ولی یادم رفته بود بیلیتشو بخرم
01:51برای همین را رده ازم خواست بیلیت بخرم
01:53ولی پور کم داشتم
01:54وصل همین 12 تا خیامو پایی تر از ایسکا بیادم کرد
01:58و من مجموع شدم بودم تا بتونم به مترو برسم
02:01ولی خخصی شدم که دیگه نمیتونم راه برم
02:03ولی
02:03الان هم آخر خط مترو توی واجه تلفون سپی ها
02:07دیگه نمیتونم ادامه بدم دارم
02:09ولی الان نمیتونی الان کنار بکشی لری
02:12لطفی میتونه کمک کنا
02:13لطفی یه لازه باشتا
02:14لری فقط به اون بچه هایی که امروز میتونی بهشون کمک کنی فکر کن
02:17یادت باشه که تو قول دادی
02:19باید رو قول ثابت قدم باشی
02:21بله تو باید
02:22لطفی جان تو ما اجازه بده من خودم حلش میکنم
02:24خود چی هست
02:25امون ثابت قدم
02:26خب ثابت قدم بودن کلمه بزرگیه که به معنای ادامه دادن و طاقت آوردنه
02:39تموم کننده باشی
02:40حب من اوتوستواری رو تموم کردم
02:43دویده دور شرف تموم کردم
02:45لطفی کمک خیلی بزرگیه
02:47لطفی یه قصه خوب در مورد ثابت قدم بودن بلده
02:51واقعا؟
02:53بله یه قصه کچولو مچولو
02:57ببین لری شاید قصه لطفی بهت کمک کنه
03:01میدونم نمیتونی ببینی
03:03ولی سکون با دقت گوش کنی
03:05باشه ولی سریع تعریف کنی
03:06سه تا سکه بیشتن برام نبوده
03:08هوا هم خیلی سرده
03:10باشه رفیخ پسکوش کن
03:12در یک روز روزگار کچولو مچولو
03:38باشه germanم
03:39باشه tongمیش درمیو هنگستی
03:40زد گذیع کرده
03:42باشهنی نمیش روزگگاش درستم
03:44در Ärزتنی تنید
03:46ب spaghetti
03:48bump
03:48باشه هوا تیدیش نوائی
03:50دردگری یه عاما
03:52باشه
03:52مینورت
03:54موسیقی
04:24موسیقی
04:54موسیقی
05:08موسیقی
05:22موسیقی
05:26موسیقی
05:28موسیقی
05:30موسیقی
05:32موسیقی
05:42موسیقی
05:52موسیقی
06:02موسیقی
06:04موسیقی
06:14موسیقی
06:16موسیقی
06:26موسیقی
06:28موسیقی
06:40موسیقی
06:42موسیقی
06:44موسیقی
06:48موسیقی
07:00موسیقی
07:02موسیقی
07:12موسیقی
07:14موسیقی
07:24موسیقی
07:26موسیقی
07:28موسیقی
07:38موسیقی
07:40موسیقی
07:42موسیقی
07:54موسیقی
07:56موسیقی
08:20موسیقی
08:22موسیقی
08:24موسیقی
08:26موسیقی
08:28موسیقی
08:30موسیقی
08:32موسیقی
08:34موسیقی
08:36موسیقی
08:38موسیقی
08:40موسیقی
08:42موسیقی
08:44موسیقی
08:46موسیقی
08:48موسیقی
08:50بچه ها بله حرکه میخوایی قصه رو شروع کنید
09:11لری این فیلم بدون صدا بود
09:13ولی قوی بود
09:15قوی بود؟ اون چطوری بفهمه چی بود؟ داره با تلفان گوش میده
09:19فکر اینیش رو نکرده بودم
09:20ببین لری جان اصلا اشکال نداره
09:22باید یه جور دیگه امتحانش کنیم
09:24یکی دو دقیقه سب کن
09:25الان میرم یه قصه دیگه میارم
09:27ولی این دفعه با صدا
09:28بقید دو سکر دیگه برام بوده باب
09:30خیلی زود میان
09:31برنامه رو ادامه بده لطفی
09:33و الان وقت آواز مدرسه با لریه
09:44قسمتی از برنامه که لری میاد و یه آواز مدرسه میخونه
09:49شیر شیر شیر شیر سساره جنگره
09:55شیر شیر شیر شیر شیر بخواده حل حوله
09:58دو دو دو دو بعد از دو میشه سه
10:01دو دو دو دو دو
10:03بیرامه بدرسه که دیرم راشه
10:05ها با با با با
10:09وقتی کلمه باداره یه طلب و یه صدا
10:12ها با با با
10:16ببا وoured from the club at change
10:18به تو جوا ده
10:19یه گل گل گل گله mendرسه
10:22بار گل گل گل گل بسم
10:24بار گل گل گل
10:26کتاب مدرسه خاش keeping
10:27بدا
10:29Products
10:31بپنزه که دولت
10:33نو سساره
10:34موسیقی
10:36آمو مbakی قابو خدا رایAPرد ویست دمو
10:41آمو مه با منی با از هموت را در بود
10:53آمو مخبی
10:57آمو مخبی
11:01بول بول بول گول شوید آسان
11:04بول بول بول بول شوید آسان
11:06این هم از آواز مدرسه با لری
11:10دفعه بعد هم برنامه رو ببینید که لری میخونه
11:13چی اون باد به سر حف اضافه
11:16اون رو توی سفر گرفتم
11:18خودش در روی کفته باد
11:21نفر شده بوده رو رفتای باد
11:24ز
11:25ازمیره اون رو زمیره اون رو زمیره با زمیره شو من بیهایی که زمیر باشید
11:33ز
11:33این هستش مزردتری غشدتری روشدتری تری تری تری تری تری تری دیمانتری بولدتری بختتری زمانتری سفر دیگه تا به ها دیدم
11:43و
11:44ما دیگه دیست
11:46پس حروف ندادار و خیرها چی
11:48بسیار خوب
11:51باب
11:55کجایی باب
11:56هنوز خیسته رو پیدا نکرنی
11:58نه هنوز لطفی
12:00یه چند دقیقه دیگه کار داره
12:01تو برنامه رو ادامه بده
12:03آم
12:04آها فهمیدم
12:07و حالا نوبت نمایش قیالی لطفیه
12:11قسمتی از بردامه که لطفی میاد
12:13و یک نمایش قیالی کچولو بچولو
12:16و زیبا تعریف میکنه
12:17که پیام خیلی باهم میداره
12:19سلام بچا
12:21من لطفیستم و این جا هم سحنه
12:23نمایش زیبای منه
12:25آخ مخم ناغون شد
12:30پایین رنگ لباسم و شبدنی که توی دستمه
12:33حتما فکر میکنی که امروز روز پاتریک قدیسه
12:37اگه امروز 27 اصفنده
12:39پس حق با شماست
12:41چون هر سال 27 اصفند
12:43مردم در بیشتر جاها روز پاتریک قدیس رو جشم میگیرن
12:47روز پاتریک قدیس
12:51در زبانهای خیلی خیلی دور
12:57در کشوری به نام انگلستان
13:00کتکی متولد شد که اسمش بود
13:02پاتریک قدیس
13:03سرب کن تو کچولوی نمیتونی صحبت کنی
13:06اسمتم پاتریک قدیس هنوز نیست
13:08بلقشید
13:09اسمتم میوین ساکیته
13:11زود داشته استام بذار پاتریک قدیس
13:14ببخش
13:15میوین ساکیت مثل یک بچه عادی بزرگ شد
13:20میشه اله حرف زمان؟
13:22الان میتونی
13:23میوین ساکیت هستم
13:24من یه پسر عادیم
13:26یه پسر عادی
13:27با اسم عدیم
13:29میوین به بعد رزارم
13:31بازی کرد
13:34و به کلیسا را
13:37کلیسا جای فتبال بازی نیست
13:40و دوستای دریای دوستن
13:42ساکان اینکه عادی نیست
13:46اگه عادیمون که یه روز واقع دس رو به نام تو نمیذاشته
13:48هفتایم
13:50دوستان دریایی مگمه رو به کشمالی به نام عزت بردن
13:52و اونجا اون رو به بردگی فروتن و اسمشو عوض کردن
13:54بردگی بده ولی اسم عوض کردن خوبه
13:56بگی
13:58سلام لطفان اسم عوض کنید بذاری پاتریک قدیس
14:00هنوز روده عوض اسمت هست؟
14:02اون رو به بردگی فروتن و اسمشو عوض کردن
14:04بردگی بده ولی اسم عوض کردن خوبه
14:08بگی
14:09سلام لطفان اسم عوض کنید بذاری پاتریک قدیس
14:12هنوز روده عوض اسمت هست؟
14:14فکره خوک کرون به این خوکا قضا بده خوک کرون
14:17حتی اقل میوه ساکیت گوشتان و سر بود
14:21اینجا سرزمین کاهنان بود و مردم به زبان متفاقیدی عرف میزنن
14:25ولی ما فرض میکنیم که فارسی عرف میزنن
14:27چشگلی در داستان دیگه
14:29حتی خوکا؟
14:30نه عزیزم شما راحت با
14:35اون کاهن ها در مورد خدا چیزی نمیدونستن
14:37اونام از همی داشتن که بهش میگفتن
14:39بودپرستی
14:41بودپرستی؟
14:42آره بودپرست ها به جای پرستیدن خدا چیزایی مثل شاخه درخ رو میپرستیدن
14:46آه این شاخه متعال تو قدرتمن و مثل چوبه دست میمونیم
14:50و خضه های برکه
14:52آه این خضه های متعال تو قدرتمن و مثل خضه هی
14:58و هر چیزی که دم دستشون بود رو رای میکردن
15:04و این پسر خودچرون میبن ساکیته که به عربابش خدمت میکرد
15:08کف خونه را تایی میکشید به خود ما غذا میداد
15:13و البته کلاس زبان هم میرفت
15:15خوک
15:17خوک
15:19خوک
15:20حالا میبن از خونه شون خیلی دور شده بود و احساس تنهایی میکرد
15:25اون چیزهایی که تو کلیستا راجب بحبت و همراهی خدا یاد گرفتی بود و به خاطر آورد
15:30و میبن شنو کرد به دعا کردن و حرف زدن با خدا
15:33اون قبل از خواب دعا میکرد
15:37موقعی بردردن دعا میکرد
15:39و موقعی غذا خوردن هم دعا میکرد
15:41و موقعی غذا خوردن هم دعا میکرد
15:43در واقع اون در همه حال دعا میکرد
15:45تونی که در تون یک هفته اون بیشتر از صد بار در روز دعا میکرد
15:50خیلی زیاده ولی خوبه
15:52بخوایم به درگاه شاقی من دعا کدی؟
15:54نه نمیخوام
15:56میبن خیلی به خدا نزدیک شده بود و خدا موازمش بود و از اون محافظت میکرد
16:02و یه روز وقتی که میبن شش سال از زندگیش توی ایرلند بیگذشت خدا به اون گفت وقت رفتنه
16:10آه، بسیار خوب
16:12خدا حافظ خوکا
16:14آه، بگلی بو، گگلی بو، هیه، هیه، هنیدلو
16:21میبن رفت و رفت
16:25اون باید دیوی سپایل دیگر میرفت تا برسه به دریا
16:29بیا
16:34روز بخیل ناخدا، من نیده سکتم
16:36شیف ساعت پیش اسیل شدم و به بردگی فروخت شدم
16:39از اون موقع به خوکا غذا میدم و روز ست بار دعا میکنم
16:42میشه سوارشم؟
16:43باشه سوارشم
16:44تشتی سروز در دریا بود تا سر انجام به ساحل رسید
16:58بعدش پیاده را افتادن تا به نزدیکترین شهر برسن
17:02ولی جهتیابیشون زیاد خوب نبود و گم شدن
17:05و بعد از بیست و هشت روز راه رفتن آزوغه شون تموم شد
17:11افراد گرسته بودن
17:13ببینم تو گشنم نیست؟
17:15جرا، گشنمه
17:17منم خیلی گشنمه
17:19چیزی واسه خوردم پیدا نکنیم میبینیم
17:21ببینم میون، تو گفتی روزی ست بار دعا میکنیم
17:23خب دعا کن، غذا پیدا کنیم
17:25آره میگم، دعا کن
17:27آره میگم، دعا کن
17:29آره میگم، دعا کن
17:31آه، باشه
17:37امین
17:45وای، این واقع خوشبزر
17:47اینو باید بتونیم، ایبن جان
17:49تو یک موه ودی پسرم
17:51ازت ممنونی
17:53از من تشکر نکنید، از خدا تشکر کنید
17:55باشه، حق با توه
17:57خدایا شکرت
17:59خدایا ممنونی
18:03حالا بعد از اون همه سال
18:05میون به خونه برگشته بود
18:07و همچنان به خدا نزدیکتر میشد
18:09و یه شب اون یه خواب عجیبی دید
18:11این قدیس جوان ملتمسان از تو خواهش میکنیم
18:15که بیای و باسم درمیان ما کار کن
18:17میون خواب دید که مردم ایرلند
18:19ازش میخوان که برگرد و
18:21و با اونا در مورد خدا حرف بزنه
18:23باشه، بلی بذارین اول درسمو تموم کنم
18:25دارم خوب درس بخونم
18:27باشه، باشه، حسنش کنیدن رجبه ای نیست
18:29خب پس
18:31اینطور شد که میون درسش رو تموم کرد و
18:35چون خیلی سخت گوش بود و خدا رو خیلی دوستاش اصقوف شد
18:39که به این معنی بود که مسئولیت های زیادی تو کلیسا داشت
18:42و میتونست به آدم های زیادی کمک کنه
18:44راستی اون یک اسم جدید هم داشت
18:46پاتریک
18:48پاتریک قدیس؟
18:50راستش اون قسمت قدیسش بعدا اضافه میشه
18:52باشه
18:54برگرده به ایرلند
18:56برگشت به جایی که دوستای دریایی سالها پیشونو بردن و به بردگی فروختن
19:02برگشت اونجا تا در مورد خدا با مردم حرف بزنه
19:15پس میبینین که خداوند مثل یک شبدره
19:19اوه ای شبدر بزرد تو قادر هشتیش
19:23نه نه نه نه نه این فقط یک استعاره است
19:26ای استعارل بزرد
19:29نه نه نه خدا شبیه یک شبدر سبرگه
19:32چون در عین یکی بودن سه شخصیت داره
19:35اون خدای پدر، خدای پسر و خدای روح القدسه
19:40یک خدا، سه شخصیت
19:43پس ببینم مثلا، میشه گفت که خدا شاخ درخته ها میشه؟
19:52میشه؟
19:53نه، هیچ کدوم از اینا نیست
19:56آه، بایچه، فقط رو تم میپرسیدم
19:59و اینطور شد که با کمک پاتریک مردم ایرلند خدا پرست شدن
20:04و خداوند پاتریک رو تقدیس کرد
20:08همونطور که اون مردم ایرلند رو تقدیس کرده بود
20:11اون زندگی طولانی رو در میون مردمی که خیلی دوستشون داشت
20:15و بلای خدمت به اونها خونده شده بود گذروند
20:17در 27 اسفند سال ۴۰۰۰ میلدی، پاتریک در سن ۷۰ سالگی در گذشت
20:23و اسمش برای آخر این بار تغییر کرد
20:26و نام پاتریک قدیس به اون داده شد
20:28و اینه که هر سال در روز 27 اسفند
20:31مردم در همه جای دنیا لباس سبز میبوشن که رگ ایرلنده
20:35و روز پاتریک قدیس رو جشمی گیرن
20:38مرد بزرگی که ایرلند رو دوست داشت
20:41و خدا رو هم دوست داشت
20:43آیان قصه
20:45خیله خواب، فیلم رو پیدا کردم
20:47لری، هنوز داری گوش میدی رفیق؟
20:49آره، هنوز ایجا، اون قصه رو در مورد پاتریک قدیس چنی دیفا قد جاله
20:54نه، نه، نرسیدم بشتمم
20:56ولی اون قصه رو راجع به ثابت قدم بودم پیدا کردم
20:59میخوایی بری یکم دیگه هم بگردی؟
21:01هیچوخی جالبی بود
21:03اقید یه سکر برام بوده باش
21:05اوه، باشه رفیق، یه کس هم کن، فیلم پخش بشه لطفاً
21:08موسیقی
21:20موسیقی
21:24موسیقی
21:34موسیقی
21:48موسیقی
22:18موسیقی
22:48موسیقی
22:50موسیقی
22:52موسیقی
22:54موسیقی
22:56موسیقی
22:58موسیقی
23:00موسیقی
23:02موسیقی
23:04موسیقی
23:06موسیقی
23:08موسیقی
23:10موسیقی
23:12موسیقی
23:14موسیقی
23:16موسیقی
23:18موسیقی
23:20موسیقی
23:22موسیقی
23:24موسیقی
23:26موسیقی
23:28من خیلی کنم درسته
23:30شب کنین ببینم اون درغت نیش
23:35اون حریف تمرینی شه پیاسشه ایتالیایی
23:38پیاسشه ایتالیایی؟
23:41اون یه خیاره
23:42از که ای شده پیاسشه ایتالیایی
23:44داستان زندگی اونو نشنیدی؟
23:46داستان برمی گرده به زمانی که اون توسط یه خانواده پیاس
23:50به اسم پیاسشه بزرگ شد
23:52آخ
23:52اون هیچ وقت متوجه نشد که متفابطه
23:54متا وقتی که بزرگ شد فکر میترد که پیاسشه هست
23:57اصلا با اقجور دردهی بیاد
23:59چرا میاد؟
24:00به علاوه الازی حیکل و غیافه به خانواده اونا شبیه بود
24:03فقط میدونیم موهای روی سرشون یکم فرق داشت
24:06منظورم این پرده ی عبریشمی
24:09یک وسیله ی نمایشیه که کمک میکنه نمایش از جنبه ی بسرد
24:12یا بینایی جذب تر به نظر بیاد
24:14این یک روش پیش گامه
24:15پاشوک
24:21خیلی جاده ده خیلی با وزن
24:23اینقدر نخنج شیبی
24:25تو باید با اون درقش مبارده کن
24:27سلام مایکی
24:28امروز چیزی برای بازیافت داری؟
24:29هره اونجرد بردار
24:30بیفانی اینجا
24:31ببین چقدر کوروش خنده داره
24:34باقعا خنده داره با وزن
24:36آی
24:41آی
24:42آگیا
24:44آگیا
24:46آباز
24:47آگیا
24:48آگیا
24:49آکا
24:51آگیا
24:52آگیا
24:54آگیا
24:55آگیا
24:55آدی
24:57آگیا
24:57ا شمه
24:58آگیا
24:59میشه یکی کاروگ raspberry را خبر کنه
25:01بازم افتادن بیرون
25:03آد
25:03اگه
25:04به این میگن هایکو
25:07هایکو، سه خط شعر بیغافیه یه پنج، هفت و پنج بخشی هستش
25:11هایکو
25:13مهندوم همه سی کار میکنی پیاسه
25:15تو قرار بود با سیب زملی تمرین کنی
25:17نه این که کمرشا بس کردی
25:19ببخشید، فقط داشتم باش شوکه میکردم
25:26یه پیاسه هم پر از تزا شوکی و
25:30کار اگه خرده دار
25:32که فردی تو پرد میکنه به دیوان
25:35که بشه دیوانا که دار
25:38دوست دارم همیشه شکتر اتا یه عجیب
25:43انجام بدم
25:45و بخد دورم همه رو
25:48به خورم آوازای مزقرم
25:52به خورم آوازای
25:56مزقرم
26:03بشید
26:07بشی
26:09بسکلت همینه
26:20همه از داری مسخل بازی در میاری
26:23به خودت نگاه کن
26:24گفته بوگی میخوای کستیگیر بشی
26:27ولی هر وقت شرایط تخمیشه جا میتنی
26:29یا تصدیم میشی تو دل و جرعت نداری بچه جور
26:31دل و جرعت
26:32خیلی هم لاخری
26:34میتونیسی دو برابر و یا حتی سه برابر غذا بخوری
26:37میتونیسی بزرگتر باشی
26:39هیچوقت کاری را تموم نمی کنی
26:41البته به جزیان گفتم
26:42کاری را تموم نمی کنم
26:44یه کاری را بگو که من تموم نکرده باشم
26:46یه از چیه
26:47هر روز دو شنخم را تمین نکردیم
26:49برای پخش روزنمه لازمش دارم
26:51آه
26:51راسته
26:52یه نیست نکونه دو درم
26:53آه
26:56آه
26:56آه
26:57آه
26:57آه
26:58آه
26:58آه
26:59منظورت چیه که سپزمینیم ازتون شده
27:02چیه اینکارو کرته
27:04آه
27:05باستش اتفاقه بود
27:07قهرمانشان
27:09الان کی با شما برای مقام قهرمانی
27:12و جایزه ای که به خاطرش بیدن کشتی میگیره
27:14ها
27:14آه
27:16یا
27:17واک
27:21یه موتور ببری
27:23من میخوام قهرمان بشم
27:25جایزه شم باستم مهم نیم
27:27اگه بتونم این جایزه رو ببرم دیگه رازه بیست و شنخه تمیین کنم
27:32آهای من اونو میخوام
27:34چو؟
27:35میخوایم با آپولو برای قهرمانی کشتی بگیری؟
27:37یه حرف کشتی رو زد
27:39دارم در مورد موتور حرف میزنم
27:41این شعر چطوره؟
27:43در این سال پیاز چه؟
27:46چطور مسابقه بتن با این ایتالیایی پیاز چه؟
27:50ها
27:51عجب مسابقه ای بشه
27:53پس قهرمان پیاز شما هم مسابقه میدن
27:55نه نه نه فراموسش کن پیازه نمیتونه از پس آپولو برمیدن
27:59چی میگی؟ من سیمزمینیو رو از رینگ انداختم بیرون
28:02اون رو پوست مستر خورد
28:04به هرها تخصیر ما هم بود دیگه
28:06من این رو به سیمزمینی مدیونم
28:07بهش بگومم به جاش کشتی بگیرم
28:10میخوایم جاییو کشتی بگیرم
28:13من یه جاچر این جوکی بود که جا به حال شدیدم
28:16پیازه ایچالی هایی میخواید به آپولو مبارزه کنه
28:19واقعاً که
28:21پیازه واقعاً
28:24این طرقه که هستانی هم نمیتونه چون میدون به آپولو دفو بیاره
28:29با واقعاً بگم
28:33ما من اصلا قبول بیکنم
28:34مگه هشت سالیه تو به این دور مصابقه بودن چقدر سخته
28:37جاکای من از این هم طولانی تره
28:40اون حاضر شد ببارزه کنه با
28:44که تو میگن خیلی لاغره پس نمیتونه
28:47مصابقه رو میتره
28:49پیاز چه در میاد از کار
28:51ما دعا میکنیم که خدا باشه بابا
28:54زیاد نیستن که بخوا بجنگنی
28:56اون تو میرد پس بیشتر هست
28:58این هم جایی زشت کوبه آقا
29:00جو آمی کامیم که خدا باشه بابا
29:03این مطبایی از که بیم بابا
29:05در مای زیادی میستن که در جا بشنگه بابا
29:09من جایی زشت خیلی خوبه
29:12وقتی ببریم و سر میزن و سوپادر
29:14زشت خیلی خوبه
29:17هر کسی این آره سوشه
29:19آره سوشه
29:24بچه تو چرا میخوایی این کار رو بکنیم؟
29:26من بسیم زمنیم ام یونم
29:28من مطورم میخواب
29:30میخواب اونو بدم به هادریان
29:31ولی آپورای قهرمانه
29:33تا آنه ایسکی نتونسته بیشتر از هشت سانیه باز
29:36توی میدونو مبارسه ببینه
29:37ولی همیشه یه دفعه اولی هم هم
29:38تو فقط دو هفته فرشت تمرین داری
29:41چطور میخوایی از پسش بردیویل تا آخر دفعه بیاده؟
29:44تو میتونی کمک هم کنی؟
29:46تو میتونی مرحبیب باشی؟
29:47من؟
29:48میدونی چیه بچه جون خیلی خنده داره
29:52ولی منو یاد زمانی که هم سین و سال تو بودم میدازی
29:55باشه
29:55قبول میکنم
29:56ولی باید خود بدی که هر کاری که میگم انجام بدیم
29:59حتی اگه همون موقع مسخره به نظر بیاد
30:02باید تا آخرش دفعون بیادی و جا نزنی
30:04باشه
30:05نه
30:05قول بیدم
30:06دود باستا میتونی بچم
30:10دود باست بچم
30:11این تمرینه
30:14باید کارا تمرین رو پیمی کنم
30:16این تمرینه چابتیه
30:17های یا
30:25از این تمرینه باز رافت خوشم دید
30:27تمرینه خیلی مهمیه
30:28این کار مهمتن این چیده که هر کش تو گیر باید داشته باشه را آبوزه شده
30:32اوه
30:33اوه
30:34اوه
30:35اوه
30:36های بله
30:37اوه
30:45باید تا میتونی غذا بخوری بچه شده
30:47ات که گفتم رسیدن به تن آساب اندام خرار کنیدی
30:52میدیرست
30:54اوه
30:55من باید این رو بخورم
30:56نه نو مکنم اونا نپختن
30:58افترست کن
30:59ها
31:00ها
31:01ها
31:02ها
31:03باید
31:05ها
31:07باید
31:09باید
31:10باید
31:12باید
31:13باید
31:14باید
31:17ندیرم
31:19من شوحالا ندیده بودم جسی برای تمرین کشکی سوما به مرکز بازی ها پر سواله بیاد
31:34این چیسته ها به پیاسه میفرمونه که مبارکه ما
31:38بلو چطوریه
31:39همه چی رو برای جشن پیروزیه من اماده کرتین؟
31:45بله قهرمان
31:46منظورم مصاحبه من با جیمگوردی هم هم
31:48بله قهرمان ولی
31:50ولی؟
31:51ولی چی؟
31:52نمیخواین برای مصاحبه کشتی تمرین کنی؟
31:54تمرین؟
31:55برای موارزی با پیاسه؟
31:57اون که اتاتی نیست
31:58تو خواه ها میتونم شکستش بدم
32:14هییا
32:15چی شده بچه جون
32:28تبرینات سختم
32:30میخوام یه چیزی به نشون بدم
32:32او دلغه که کیه
32:34منم
32:35وقتی همسن تو بودم
32:37آقای شاداب ستا می کردن
32:39بعده مثل تو مسخن بازی در می آوردم
32:42هیچ وقتی چی را جدی نمی گرفتم
32:44ولی یاد گرفتم که میشه عوض شد
32:46رمزش اینه که تا آخر پای هدفت باید زی
32:49حتی وقتی سخت باشه
32:50این یعنی ثابت قدم بودن
32:52یاد گرفتم سخت کشی و کاری را خوب تموم کردن
32:55بهت حس رضایت میده
32:57توی
32:58این توی
33:00بله اسکندر انگوری
33:03قهرمان بسرگ سوبو
33:04برای سه ساده متوالی
33:06البته قبل از این که ظالم صدامه ببینیم
33:08ببینیم
33:11پیاسه
33:12بعضی وقتا دلیل خوبی برای دست کشیدن از کاری داری
33:16ولی نه فقط به خاطر این که اون کار سخته
33:18خدا از همون میخواد کارهای سخته زیادی انجام بدیم
33:21که در این سختی کارهای خوبی هست
33:22و از ما ایسان های بهتری میسازن
33:24بیشتر چیزای با عرضش
33:26براحتی به دست نمیان
33:28ثابت قدم بودن پیاسه
33:30ثابت قدم بودن
33:32بشکر همینه بایکی
33:35من استعدادشو ندارم
33:37شاید به خاطر همینی که همیشه در قبازی در بیارم
33:39این طلاقاریه که توش خوبم
33:41من تو کشنی گرفتم و تموم کندنه کار
33:44خوب نیستم
33:46من فقط بلادم که جنگ بگم
33:49همین من دیگه نمیتونم
33:50سلام پیاس چه
34:03سلام حادریا
34:05بچه رو تمرین نمی کنی
34:07ببی دونم
34:08ببی حادریا
34:08ناستش بخواستم بهت بگم
34:10او چیه گذاشتی رو سرد
34:12دونستش کردم که تشویق قد کنم
34:14مثل همونیه که رو سرد میذاری
34:17تموم کشد به همه نشونش دادم
34:19حس فوقالدهی داشت
34:20میفهمید چی میگم
34:21آره میفهمم
34:23من هیچ وقت هیچ کار رو برنابهی
34:25و به آخر نرسودم
34:26کار سختی بود
34:28آره ولی بندش فکر کردم
34:30اگه تو میتونی یک کاری رو تموم کنی
34:32پس منم میتونم
34:33هیچ فکر رو کردی؟
34:35آره
34:36موسیقی
34:41موسیقی
34:42موسیقی
34:43موسیقی
34:44موسیقی
34:46موسیقی
34:48موسیقی
34:49موسیقی
34:50موسیقی
34:51موسیقی
34:52موسیقی
34:53موسیقی
34:54موسیقی
34:55موسیقی
34:56موسیقی
34:57موسیقی
34:58موسیقی
34:59موسیقی
35:00موسیقی
35:01موسیقی
35:02موسیقی
35:03موسیقی
35:04موسیقی
35:05موسیقی
35:06موسیقی
35:07موسیقی
35:08موسیقی
35:09موسیقی
35:10موسیقی
35:11موسیقی
35:12موسیقی
35:13موسیقی
35:14موسیقی
35:15موسیقی
35:16موسیقی
35:17موسیقی
35:47موسیقی
36:17موسیقی
36:31موسیقی
36:32موسیقی
36:47موسیقی
37:17موسیقی
37:19موسیقی
37:21موسیقی
37:23موسیقی
37:25موسیقی
37:27موسیقی
37:29موسیقی
37:31موسیقی
37:33موسیقی
37:35موسیقی
37:37موسیقی
37:39موسیقی
37:41موسیقی
37:43موسیقی
37:45حالا پارتر می کنم بیرون باید چه جو؟
37:48او باید باید
38:15فنش امن نکر
38:17فن کمر لرسون اپولو امن نکر
38:20بابا نکردنیه حیفش همچنان سر شاشه
38:24هست ثانیه گذشته و پیاسی ایتایایی همچنان تو میگونه
38:34روح هدف تبا کست کن
38:39واقعا نمیشه
38:40پیاسی ایتایایی داره فن کمر لرسون روی اپولو پیاده می کنی
38:44هت چه جود وقت تایه جسیدن جمین بره؟
38:53درش پیر ببری ما رو بارا و چیدر پیر ببری ما رو بارا
38:56ماسی ای که هیچ کس نترسیده می کرد
38:58هنچ ثانیه هم نبیداره
38:59باید اپولو رو به کنار بیدون حال میده
39:02من هنوز با فرم نمیشه
39:04دیگه نزدیکه که ببره
39:06هیچون انگیزه
39:08سمکنه
39:09قهره ما دوباره بلند شد
39:10گفته بودم بابا نکردنیه
39:12ولی نه از این هم بیشتر
39:14بهتره بگم در تصور نمیگوچه
39:16نه نه نه مطمئنی سم این کلامه ای مناسبی باشه هست
39:19دوستان سب کنین از اتاق فرمان به من میگن خودشه
39:22در تصور نمیگوچه
39:23ولی برای این سرایت کلامه این غیر ممکنه از اون هم مناسبتره
39:27خدای بسرد
39:42دوچاشون همزمانه رینگ افتدن بیرون
39:45مصامین شدن مصامین شدن
39:47این یعنی آپولو هنوز قهرمانه
39:50ولی هیچ حریفیتا حالا اینقدر تاقدر نه روزه بود
39:55تاقدر تاقدر تاقدر هستن به افتدار
39:58خدای باید
39:59مرحبت باید باید
40:01خدای بر اطلاسش من آمدن
40:04ثابت قهرم بودم
40:05احساس خیلی خوبی دارم
40:08ایسه تموم کردنه کن
40:10آیا
40:10کشه گفت دو در بس بها
40:13بیرخصم بیرخصم بیخورم شد
40:15آیا
40:16الان هستم خیلی خوشت آز
40:18آیا
40:18تموم شد کاری که کردم آغاست
40:21تموم شد کاری که کرده شاغاست
40:23وقتی می‌جه غشن یه تموم جردان کار
40:28مثل شکوترش و کوفه‌های ما ها
40:32دوست کنید دوستان، داستان هنوز تموم نشده
40:54یک چیزی برادا وردم
40:57متورپبری رو بردی؟
41:00لاستش نه، ولی این زک رو بهتک دادم
41:02ثابت قدم بودن خودش جایزست، حس خیلی خوبی دارم
41:12لاستی یک چیزی دیگر هست، قراره از این بِبت هر کاریا که شروع می‌کنم تموم کنم
41:17تو داشته همه کمی کردی
41:19آره کار آسولی نبود
41:21ولی خب از کشتی گرفتن با آپولو آسولتر بود
41:24از انجامش هسته خوری دارم
41:26حیزا
41:28خب لری نظر چیه؟
41:37برای ثابت قدم بودم و ادامه دادم به کار تو جشن خیری ها آماده ای؟
41:41آه؟
41:43لری؟
41:45لری؟
41:47وای نه حتما سکه هایش تموم شدن
41:50امیدوارم که اون
41:51سلام باب
41:52آه سلام لری تو برگشتی؟
41:54آره برگشتم
41:55خب بچه ها چی شدن؟
41:57نمیدونم چه مقدار از اون قصه رو شنیدی ولی اون خیره
41:59خب رو با همه ای داستان رو شدیدم ولی درست آخر سکه هم تموم شد
42:02ولی در کنار بچه ها خیلی به هم خوش گذشت باب
42:05تو دادر اسپابازی ها کمک کرده و با هم صادمش خوردیم و عکس گرفتیم
42:09باید قیافه هاشون رو میدیدی؟
42:11خیلی باوزده بودم
42:12وقتی بوقع اشخال رو شنیدم فکر کردم دیگه نمیخوای ادامه بدیم
42:15نه
42:16بیسکای مترو برگشتم
42:17بعد سوار اوتوبوس شدم یه لغمه سبونه خوردم
42:20بعد اوتوبوس نمود و سوار شدم سه تا خیابو داییدم تا این که رسیدم به اینجا
42:22باید مزینش خیلی پیچیده بوده
42:24بری بیارم
42:26دوستاری در مورد چیزهایی که امروز یاد گرفتیم صحبت کنیم
42:29از مطابل آسمان این چیزهایی زیادی را گرفتیم
42:35اون رو به کار بگنیم
42:38چه اتفاقی افتاد
42:41رایانک حالت خوبه؟
42:43ببخشی
42:45لطفی تو چی کار کردی؟
42:47لطفی تو جاهای کوشیک جاها میشه
42:49تو رایانک رو کشتی؟
42:51کشتی؟
42:52او نه من نکشته بهش
42:53فقط باعث شدم بستوزم و دود کنه
42:55و این با کشته خیلی فرق میکنه
42:57خب باید بدیم تمیرش کنن و الان به یه آیه نیاز داریم
43:00حالا باید چی کار بکنیم؟
43:01لطفی شاید کوچولو موچولو بشه
43:03ولی کمک خیلی بزرگیه
43:05و متن آیه های کتاب مقدس رو هم داره
43:08متن آیه ها؟
43:09البته
43:10از کتاب آسمان ای چیزهای زیادیات گرفتیم اون رو
43:21بناده و خواست خدا رو انجام دادی
43:23آنچه رو او قول داده از دریافت کنیم
43:25ابرانیان ده سی و شش
43:27عالیه!
43:28تو یه خیار کوچنو موچنوی واحوشی؟
43:30میبینی لری؟
43:31خدا ازمون میخواد تو کاری که انجام میدیم ثابت قدم باشیم
43:34حتی وقتی سخت باشه درسته با
43:36مخصوصم تو سختی
43:37تو اون شرایطی که باید تصمیم بگیریم تموم کننده کار باشیم
43:40وقتی خدا از امون خواست کاری رو انجام بدیم
43:42برایش مهمه که اون کار رو تموم میکنیم یا نه
43:44خدا قول داده که تموم کردن کار پاداش داره لری
43:48هایا!
43:50خب بچه ها وقت برنامه امروزمون تموم شده
43:52یادتون باشه که خدا شما رو خواست آفریده
43:54و خیلی دوستتون داره
43:56حالیه خب همکارای عزیز واسه برنامه بردیمون قرارو چکار کنیم؟
44:00خدا نگهدار
44:02خدا نگهدار
44:04بچه ها
44:08همکارای عزیز
44:12کجا رفتیم؟
44:32موسیقی
44:42موسیقی
44:44موسیقی
44:46موسیقی
44:48موسیقی
44:49موسیقی
44:50موسیقی
45:16PYM JBZ
45:46PYM JBZ
46:16PYM JBZ
46:46PYM JBZ
47:16PYM JBZ

Recommended