- 2 days ago
Category
📺
TVTranscript
00:00ببینید دوستان
00:01هنر کمک میکنه با احساسات درونی دوناشتی کنین
00:05اگه هر چیزی که از درون چما را اضار میده
00:08بکشینش رو بوم نقاشی هارتون بهتر میشه
00:14چی داری میکشی داداش؟
00:16بابامو
00:19چون باعث و بانی همه ی بدبختی های من بابامه
00:22واسه همین دارم میکشمش
00:23من چی بکشم؟ چیزی به ذهنم نمیرسه
00:25آقا چی از تو داره منو ناراحت میکنه؟
00:30این چی؟
00:31برشتارو خوب نگاش کن
00:33میخواهم تو رو بکشم
00:34چون تنها چیزی از ازار دهنده ای درون من توی
00:36مگه درون تو چیزی هم هست؟
00:39روانی
00:52خان بابا
00:54خان بابا
00:55خان بابا
00:56خان بابا
00:57خان بابا
00:58خان بابا
00:59خان بابا
01:00خان بابا
01:01تو از استانبول چه خاطره بدی داری؟
01:04چی از استانبول خاطره بد نداره بسرم؟
01:08من
01:17بدی منو
01:23انگار چیزی توی درون تو رو عذیب نمی کنه
01:29منو بسیاری که نمی دانم کدومو بکشم
01:32آنو که بیشتر عذیتت می کند رو بکش
01:37در هر حال من بلد نیستم نقاشی کنم
01:40ولی اگه بارش بود می کشید
01:46منو مثل دونیم کاری مخص بدیم
01:49من منطقی اون احساسی
01:52من استراتجیج اون هنری
01:59نقاشی تو هم بد نیست
02:05الان این کی هست؟
02:11تمام شه می بینی
02:22گفتی چیزی که بیشتر از همه آزارم می ده، آره؟
02:29خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خ
02:59پیمان
03:30بوگه خانم، نگهبانو چون ساعت ملاقات تموم شده
03:32بهتون گفتن نمیشه ولی...
03:34شما اینجا میتونین هر وقت دلتون خواست همسراتون رو ببینین
03:37خیلی ازتون ممنونم، لطف دارین
03:39خواهش میکنم یه حرفا چیه؟
03:40آقا سواش خیلی گردن ما حق دارن
03:45بفرما اومدن، بیا تو
03:50بوگه؟
03:52من همسراتون رو اوردم اینجا که بتونین...
03:54خیلی خوب رئیس، دیگه میتونین بری
04:00افتابه از کدوم طرف در اومده؟
04:02شرق؟ یا غل؟
04:05مطمئنن دلت برام تنگ نشده که تا اینجا بیایی
04:10چی شده؟
04:11واسه جان اتفاقی افتاده؟
04:12نه
04:13مامان یا بابا؟
04:14نه، همه خوبن
04:15پس چی شده که اومدی ها؟
04:17کهی غیر از من تونسته تو رو اینقدر راحت کنه؟
04:20تو این زن فردا رو چقدر میشنسی؟
04:23آ او...
04:24فردا؟
04:25بله، من اصلا فردا را نمیشنسم
04:28اون مشروقی آقا سواش؟
04:30قضیه اونقدره هم که تو فکر میکنی ساده نیست
04:32آره، به نظر منم نیست
04:34یه چیزی راجب کار به هم گفت
04:36گفت باید حتما با هم دیگه حرف بزنیم
04:39خیلی چیزی نفهمیدم
04:43عزیزم
04:44سوا چطور تونستم چی کاری با هات با کنه؟
04:47باریش
04:48باریش
04:50میشه دو دیگه باریش
04:52باریش
04:53امروز یه مرد قریب اومد خیریه
04:55راجب فردا پرسید
04:57البته دنبال تو میگشت
04:58اما وقتی فهمید تو اینجایی اومد پیش من
05:01باریش، باریش
05:03این مرد اصلا آدم ها دیه نبود
05:06جدی میگم
05:07باور کن قیافش خیلی خیلی ترسناک بود
05:11از من ترسناکتر
05:13میدونست فردا آخرین بار با تا قرار داشته
05:15به من چه خوب
05:16اگه دنبال فردا میگرد و بره پیش پولیس
05:19من از کجا بدونم فردا کجاست
05:21دوباره از آشوان شو برسیدم
05:23ولی اصلا جعب نداد
05:25اون گفت بازم میعد
05:28خیله خب، بذار بیاد
05:31این دفعه بیاد حسابش رو میرسم
05:33ما جیده حرف بزنم
05:34بیش بگو عملیت خانه و شرکت رو بیشتر کنه
05:36منم یکی دو روز دیگه آزد میشم
05:38با اینا گفتم
05:39ببین، میدونم به هم اعتماد نداری
05:42ولی لطفا بهشگی که بده دارم اعتماد کن باشه
05:45بجوز من... هیچکس نمیتونه برای سرت بیاره
06:09بودن جنگه تا ویدیو کرده
06:39دودش علی من گوشنمه
06:42باشه عزیزه دلم بیشتر
07:00سیمیت دارم
07:01دودش علی سیمیت میخواه
07:06باشه عزیزم
07:09دودش عزیزم
07:16خسته نباشی
07:17سلامت باشین
07:18سیمیت چنده؟
07:19چهار لیر
07:33اشکال نداره دداش همینقدر کافیه
07:35بده خوبه
07:37خدا خیرت بده داداش
07:39خواهش میکنم
07:43بیا بگیر دخترم بیا
07:49داداش علی تو خود سیمیت نمیخوای؟
07:53نه عزیزم من گشنم نیست تو بخون
07:55داداش
08:01نه داداش نمیخوای
08:03بگیر داداش فکر کن برادرت برات خریده
08:07خیلی ممنون
08:37خیلی ممنون
09:07خیلی ممنون
09:37خیلی ممنون
10:07خیلی ممنون
10:38علی
10:39علی خبی؟
10:41خدای من اینجور چه خبره علی؟
10:43علی نازلی کجاست؟
10:45نه
10:57خیال کردی به همین راحتی میتونی از من چلو بسنی دختره احمد
11:07خیلی خوش آمده
11:38دوخترمونو پیدا می کنه
11:41به حساب اون کسایی که این کار کردن می رسه
11:45حساب تک تکشونو می رسه
11:48به اطقاد می ده
11:51نزدیو پیدا می کنه
11:55دنیاشونو به حتیش می کشه
11:58می شنوی؟
12:01دنیاشونو به حتیش می کشه
12:08مازارت می خواهیم
12:11مازارت می خواهیم
12:37کنید
13:07دنیاشونو به حتیش می کشید
13:10دنیاشونو به حتیش می کشید
13:13دنیاشونو به حتیش می کشید
13:16دنیاشونو به حتیش می کشید
13:19دنیاشونو به حتیش می کشید
13:22دنیاشونو به حتیش می کشید
13:25دنیاشونو به حتیش می کشید
13:28دنیاشونو به حتیش می کشید
13:31دنیاشونو به حتیش می کشید
13:34دنیاشونو به حتیش می کشید
13:37دنیاشونو به حتیش می کشید
13:40دنیاشونو به حتیش می کشید
13:53مي کنیم
13:57می میکنیم
14:00بله
14:04کمکمتستم
14:07به خاطر ناسنی فراموش نمی کنم
14:09فراموش نمی کنم
14:11فراموش نمی کنم
14:38الی جون
14:42شما... شما دیگه کی هستی؟
14:49اینا رو تو یادم دادی تو تله نمی افتم
14:52گیرت بیارم گشتمت
15:07یداشه علی
15:10جانم نازلی
15:11دیگه منو تنهون از رو خیلی میترسم
15:14اومدم دیگه ازیزم نترسم باشه
15:17همینطور ما خوبیشه
15:18ترمون شما رو اشتباه میکروید
15:19مکرده بکشید
15:20اوه
15:21بله
15:22بلیک!
15:23کفش, مکرده تو رو برگشتم
15:25خدام ام که برگشتی
15:27تاره رو کفش
15:28تاره رو دیگه
15:30منو زیر خوش بکشید
15:32اوه
15:34خدا میبره
15:35ما چرا تو خیابون میخوابیم؟
15:37چون میخواهیم با هم دیگه بازی کنیم
15:40چی بازی؟
15:40بازی تصور کردن
15:42تو حالا بازی نکردم، چطوری بازی میکنن؟
15:46دنیا...
15:48همون اندازه یکی تصور میکنیم
15:51ما تصور کردن میتونیم همهچی رو غشهنگتر کنیم
15:54ما تصور کردن میتونیم
15:56هر چی که میخواییم ما ببینیم
15:59هر جا که میخواییم بریم
16:00نه
16:01هرچی که میخواییم ما ببینیم
16:04هر جا که میخواییم بریم
16:06حالا حاضری شروع کنی؟
16:09تصور کن توی خونه گرم
16:11مثل خونه ما
16:15مثل خونه شما
16:17تصور کن داری کارتون ما رو در علاقت رو میبینه
16:20چه خوب، مامان من پیشمونه؟
16:26ناره هست
16:27واسه سرپه ها، او برا بیای اصلی درست کرده
16:30شیر گرم هم برای تو آورده
16:31کیک هم درست کرده؟
16:35کیک شکولتی
16:36صدوع یه زنگ در بیاد، بابا هم از پشت در بیاد
16:41زنگ زد
16:42بابا هم اومد؟
16:43آره
16:44برای من گربه آورده
16:45گربه آورده
16:47برای تو یه بچه گربه سفید آورده
16:51گربه تو کوچه خابیده بوده
16:52مثل ما؟
16:56آره مثل ما
16:57اسمشو میذارم پامورد
16:59پامورد، پامورد
17:00میو، میو
17:12بعضی وقتا آدم ها برای شناخت احساسات درونیشون
17:15یعنی برای این که بدونن دلیل پشت اعمال و رفتارشون چیه
17:18به کمک یه متخصص نیاز دارن
17:21یعنی روان درمانی
17:22ولی من میدونم چه کاری و چرا انجام میدم
17:25مشکل اینجاست که
17:26بقیه اینو نمیفهمم
17:29بسه همین نیازی به روان درمانی نداریم
17:31آقا سواشت
17:32بین این آدم هایی که توضیح داده هم یه ویژگی مشترکه
17:36انکار واقعیت
17:39هستن به نظر شما این واقعیت چیه ها؟
17:43یعنی همون چیزه یه که
17:46ما میتونیم با حواث پنجگان همون درکش کنیم
17:51به نظر شما
17:52واقعیت
17:53زخمای درون آدم هاست
17:58و معمولا کسایی که دوستشون داریم اون زخما رو به همون میزنن
18:02بسه همین
18:04زخمایی که عزیزمون به همون زدن رو
18:06یکی دیگه میتونه خوبش کنه
18:09به این خاطر به روان درمانی یتقان ندارم
18:13پس برای چی اومدین اینجا؟
18:15شما چرا خودتون رو دیگه کنید؟
18:17باید باید باید باید باید باید باید باید باید باید باید
18:20برای همین موضوع اصلی داد سیتان فراد بلوته
18:23ببینید من تازه باشه اشنا شدم
18:25تازه فهمیدم چه دوران سختی و گذرنده و چه عذابی رو تعمل کرده
18:29شما واقعا توی این مدت خیلی بهش کمک کردین
18:32برای همین اومدم بپرسم
18:34امیدی به بهبودش هست؟
18:36داره خوب پیش میره
18:39حافظش داره کم کم برمی گرده
18:42امیدوارم به زودی کله حافظش برگرده
18:44حتما؟ حتما؟
18:46بس یعنی میگین کم کم حافظش برمی گرده نه؟
18:50نمیشه قطعی این رو گفت
18:55ممکنه توی یه لحظه همه چیزی رو فراموش کنه
18:58چون قبلن همین اتفاق افتاده
19:04امیدوارم خوب شه
19:06آدم خیلی خوبیه
19:16خوب شه
19:17خیلی خوب شه
19:19خیلی خوب شه
19:20خیلی خوب شه
19:22خشک نمیشه
19:23نزلي جون
19:25از بازی خوشت اومد؟
19:27آره
19:29دیگه بازی تموم شد
19:32دیگه مجبور نیستیم تو خیابونا بمونیم
19:34حالا برو تو
19:36اسم بابا تو به پولیسا بگو باشه
19:38مگه تو با هم نمیاد؟
19:40من یک کم کار دارم
19:42تو برو تو
19:43اینگی از تصویر میکنه
19:45برگرد برگرد
19:47باید با پولیسا تو رو میبرم پیش با باید
20:08زیاده باش نزدیک
20:11برگرد
20:12برو نازلیم
20:42از کجا میدونی باباتو پولیسا برده
21:12برگرد برگرد
21:43دادتتان چرا این کارو کردی؟
21:45چرا همسر و دخترتون رو به قصدله سوندی؟
21:47میشه توضیح بدین چرا این کارو کردی؟
21:50گفتم بابا مامانمو کشده
21:52بابای من همچین کاری نمی کنه
22:06نازلی تو تب داری
22:07خیلی هم تب داری
22:14نازلی
22:23گوژه رو ببین تو رو خدا اینگار نه اینگار که گوژه ست
22:26ببینم قبلا گوژه ها عطششون بیشتر نبود
22:29اینا مثل پلاسیک میهونن
22:31مگه نصف شما میدونی؟
22:32این گوژه ها باید برگرده
22:34جدی میگی؟
22:35من از وقتی یادمه گوژه همین جوری بوده
22:37باید چی نگو بابا تو نصف جدیدی دیگه
22:41حالا انگار مسئله نصف شما همه چی رو میدونن
22:44عرف نزن بچه یه بشخاب بده عرف نزن
22:46بشخاب بده
22:47یه آره گیر
22:51جناب یه ساری انوز نیموده؟
22:53به جون خودم رفتو اتاق رئیس واسه یه خودش غذا سفارش بده
22:57داداش یارو میلیاردره توقع داشتن
22:59بیاید بامو بامیه بخوره؟
23:01بامیه؟
23:02بازم بامیه درست کردی؟
23:03بامیه مگه چشه غذا به این خوشمزدگی
23:06خان بابا
23:09با روان پزشک عرف زده
23:11گفت ممکنه بازم حافظم از دست بده
23:14نگران نباشه اتفاق نمیافته
23:16ولی تا حالا چند بار اتفاق افتده؟
23:19این دفعه من کنارتم
23:22بعدشم تو مثل غذا سفارش بده
23:24خان بابا
23:25خان بابا
23:26خان بابا
23:27بعدشم تو مثل قبل نیستی
23:29همه چی رو به خاطر میاری
23:31اصلا گریم فراموش کنی
23:33ما اینجا چند نفریم
23:34همه امو شاده همه چیستیم
23:36بعدش
23:37این دفترم هست
23:38هیچ چی رو فراموش نمیکنن
23:40همه چی توش است
23:45ای والله
23:52خان بابا
23:53خیلی چیزا رو به خاطر میارم
23:56اما شما رو به خاطر نمیارم
23:59جرمت چیه؟ چرا اینجایی؟
24:08این بویه بد چیه؟ چی پخده این؟
24:10تو رو خدا تو دیگه غور نزن
24:11چیه مگه؟ بامیه درست کردیم دیگه
24:13بیا با هم بخوریم
24:14ممنون سف شده
24:23فرد بلود
24:26ملاقاتی داری
24:32بریم
24:36میشه بگی که اومد ملاقاتی؟
24:38میخواییم این دفتر بهت نگیم
24:39سرپراییزه
24:42اگه میدونی بگو که
24:44والله میگن یه بچه اومد
24:46بچه؟
24:47آره شاد بچه خودته
24:48نگرن نباشه
24:49الان میریم میبینم
24:50چند بار بگم دختر من مرده
24:51چرا نمیفهمیم
24:52الان بیا بریم ببین شاد بچه تو بود
24:54بابا میگم دختر من مرده
24:55شما دنبال چی؟
24:57میخواین منو دیوونه کنین
24:58آره؟ چند بار بگم دختر من مرده
25:00راه برو راه برو
25:02هجان
25:03ببین منو
25:04انگار حرفانید نیست
25:06میگم دختر من مرده
25:07چی اونجاست؟
25:08راه برو حرف نزن
25:16وقتی حتی یادت نمیاد که دخترت زنده است
25:19یعنی منو اصلا به یاد نمیاری
25:22کار من اینجا باید تمام شد فنستت
25:29خب
25:30همون جوری بود که میخواستین
25:35انفرادی واسه چی؟
25:36مجاهد
25:37شما... شما میخوایید منو دیوونه کنین
25:39آره؟ چرا منو آوردی اینجا؟
25:41من که کاری نکردم
25:42وقتی رئیس گفته حتما یک کاری کردی
25:44داداش چی شده؟
25:45من اینچ کاری نکردم
25:46غضیت چیه؟
25:47چی چیه؟
25:48فرد بلوتو آوردم انفرادی
25:50مگه اولین بارشه؟
25:51مگه چی کار کرده؟
25:52کاری نکردم
25:53الى کی داره منو میندازه انفرادی بشیر؟
25:57من هیچ کاری نکردم
25:58واسه چی منو میندازی تو انفرادی آخه؟
26:00داداش داره میگه هیچ کاری نکرده
26:02برا گفت کن
26:03داداش خیلی واسه چی داره میندازیش انفرادی؟
26:06بشیر
26:07ای باتا منو ببین
26:08وقتی من یه چیزی بهت میگم
26:09وقتی ریس یه چیزی بهت میگه
26:10باید بگی چشمانجمش بدی
26:12معتل نکن
26:13کاری که گفتم و بکنه این در رو گفت کن
26:17بشیر
26:18بشیر
26:19من کاری نکردم
26:20میشنوی؟
26:21من کاری نکردم
26:22منو نگاه
26:23به خدا الله که منو اندخته انفرادی
26:24هی
26:26بشیر
26:28من کاری نکردم بشیر
26:30بشیر
26:39بشیر
27:09بشیر
27:10بشیر
27:11بشیر
27:12بشیر
27:13بشیر
27:14بشیر
27:15بشیر
27:16بشیر
27:17بشیر
27:18بشیر
27:19بشیر
27:20بشیر
27:21بشیر
27:22بشیر
27:23بشیر
27:24بشیر
27:25بشیر
27:26بشیر
27:27بشیر
27:28بشیر
27:29بشیر
27:30بشیر
27:31بشیر
27:32بشیر
27:33بشیر
27:34بشیر
27:35بشیر
27:36بشیر
27:37بشیر
27:38بشیر
27:39بشیر
27:45میرد
27:59آخی
28:03دیگه
28:05تيب
28:07اینجا آخرین ایزکا قبل از جهنمه، داد ستان
28:10واسه کسایی که مثل تو قاتل زن و بچه هم
28:13خیلی حواست به خودت باشه، داد ستان
28:15ببین بنا، روچ بگو منظورت از این حرف ها چیه؟
28:18باشه، الان صاف و پوسکنده بهت میگم داد ستان
28:20از این به بعد زندانیا و زندانبانه یه جای دیگر رو دیوانه میکنیم
28:24قراره منتقلت کنیم به یه زندانه دیگر
28:27چه انتقالی؟ چرا منتقلم میکنی؟
28:29چرا منتقلت میکنی؟ باید به تو هم توضیح بدم؟
28:32چه میدونم؟ تنها چیزی که میدونم اینه که...
28:34ایلی خوشحالم قراره از شهر تو خلص شدم
28:37من جایی منتقل نمیشم شنیدی؟ من هیچ جا نمیرم شنیدی یا نه؟
28:41شرمنده، منو ببین داد ستان
28:43امروز با چشمای خودت میبینی چجوری میفرستمت بری، فهمیدی؟
28:47آفتاد؟
28:48بگو رئیستت بیاد میکنم با شرف بزنم
28:49بگم رئیستتو صدا کن
28:52مجاهد
28:53مجاهد رئیستتو صدا کن
28:55مجاهد
28:56به رئیستت بگو بیاد اینجا
28:57بیاد با شرف بزنم
28:59مجاهد
29:00مجاهد میکنم با رئیستت حرف بزنم
29:02مجاهد
30:19مرکبه خودت باش
30:23پاشا؟
30:24فراد
30:28فراد
30:29تموم یاداشتو رو گذاشتم چون گیفت بسرم
30:32خیلی ممنون
33:20روزه آخری که اینجا هستین
33:22کاملا راهت باشید گربان
33:26شما هم واقعا خوبین
33:28ممنونم
33:30تو بندشمغزم میترکید هی ور ور ور
33:33گربان، من از روزه اوله میخواستم بیارم اتون اینجا
33:36ولی خب...
33:37میدونم
33:38تو خیلی مهربون ترکید
33:40هیچیده چیه؟
33:41تو بشه
33:43درست کن
33:44من حالا وقت به اینجا منتشم
33:46اینجا همکنم
33:47با شرف بزنم
33:48اگه چیزی لازم داشتین به بچه ها بگین فراهم کنن
33:51باشه
33:52پس با اجازتون
33:54رئیس
33:55تو سلول انفرادی دادستان یه چیزی هست که
33:58باید ببینید
34:03خیلی واجبه
34:06من میرم ببینم چه خبرید
34:08منم همروت میرم
34:12اینجوری باید برگردن
34:13اینجوری باید برگردن
34:15اینجوری باید برگردن
34:16اینجوری باید برگردن
34:18اینجوری تمام نمیشه برئیش
34:33باز هم دیگر حال میبینین
34:37برئیش شیه سریع
34:40بارشیه سریع
34:54برش کردونین
34:58داد ستانو برگردونین اینجا
35:11پس منو به یاد آوردی ها؟
35:16مختیف فکر می کردم دارم بات بازی می کنم
35:20در حصت تو داشتی منو بازی می ددی
35:26آره درست
35:31تو بد جوری گولم زدی لانتی
35:36آفرین به تو داد ستان
35:40برش measure
35:49مرکز صحبت می کنه
35:51زندانی فراد بلوط و برگردنین به همون زندانی که تح禁 گرفتی
35:55مرکز صحبت می کنه
35:57زندانی فراد بلوط و برگردنین به همون زندانی که تحفیل گرفتی
36:10برگرد برگرد
36:40برگرد برگرد
37:10برگرد برگرد
37:40برگرد برگرد
37:42برگرد برگرد
37:44برگرد
37:46برگرد
37:48برگرد
37:50برگرد
37:52برگرد
37:54برگرد
37:56برگرد
37:58برگرد
38:00برگرد
38:02برگرد
38:04برگرد
38:06برگرد
38:08برگرد
38:10برگرد
38:12برگرد
38:14برگرد
38:16برگرد
38:18برگرد
38:20برگرد
38:22برگرد
38:24برگرد
38:26برگرد
38:28برگرد
38:30برگرد
38:32برگرد
38:34برگرد
38:36برگرد
38:38شبه Rice
38:48برگرد
38:50nh Lastly
38:54احساس
38:56برگرد
38:58احمد
39:00احمد
39:02برگرد
39:04بهترین دوستی که تو این دنیا داشتم و تو کشتی
39:06فقط سی سلش بود کلیاره تو داشت
39:09تو مشکلت با من بود باریش
39:12چرا من را نکشتی؟
39:15میخواستم شکستت بدم
39:18با آدم مرده که نمیشه بازی کرد
39:20اما نتونستی
39:21تو هیچ وقت نمیتونی من را شکست بدی
39:23میفهمی یا نه؟
39:25من از اینجا میام بیرون
39:28اونی که تا آخر عمرش پشت میلای زندان میمونه تایی
39:32من از اینجا میام بیرون
39:34بازی تموم شد
39:36خیلی خوب
39:37حالا که این بازی تموم شده
39:39یه بازی دیگه میکنیم ها؟
39:42اسم بازیش هست نزلی
39:44آ او
39:45مطمئن نمیخوایی با هم بازی کنی؟
39:48ببینیم
39:49کی اول میتونه اون دختره کچولوی خوشگل موتلایی را پیدا کنه؟
39:55البته خب شرائطمون یک سان نیست
39:58تو تو زندانی
39:59ولی من به زودی آزاد میشم
40:01اما نراحت نباش داد ستان
40:03تو آدم باهوشی هستی
40:06حتما میتونی نزلی را نجات بدی
40:08اسم دختره من را به زبون نیار
40:10همیشه نبی چی میگم
40:12بی کشمت
40:14من تکتیکت میکنم
40:16دیگه هیچوقت اسم دختره من را به زبون نیار
40:19چرا اینقدر عصبانی شدی پسر؟
40:21فقط یه بازی آروم باش بابا
40:23اینقدر زود عصبانی نشد
40:25برای این قلبت زرار داره
40:26یه وقت سکتین میتونه
40:28فراض
40:29یه سوال ازت دارم
40:31چی بیشتر از همه جیگرتون میسوزنه ها؟
40:35مرگ دخترت
40:37یا این که
40:38دخترت وقتی داریم میمیری تماسات کنه
40:41کدومش؟
40:43خودتو مرده بدن
40:45میشنابی با رشیه ساری؟
40:48خودتو مرده بدن
40:51خودتو مرده بدن
40:53خودتو مرده بدن
40:55خودتو مرده بدن
40:58میشنابی چه میکنم؟
41:00تو مردی
41:01بارشیه ساری
41:02این دیوونهی که فکر میکنین سواشی ساریه
41:05در از بارشیه ساریه
41:06میفهمین؟
41:07آقا سواش حالتون خوبه؟
41:08آره من خوبم
41:09ولی فکر کنم دادسزن هرش خوب نیست
41:10پاک عقلشو از دست داده
41:11بله خوب
41:12ملاقاتی دارین قربان
41:13بله بله لطفاً بفرمین
41:15این احمق پول داری که فکر میکنین سواشه
41:17بارشیه ساریه گاتل برادرشه
41:20برادرشو کشته برادرشو
41:22اینو برین تحویل مجاهد بدینش
41:24قسم میخورم اون برادرشو کشته
41:27کارت تمومه بارش
41:30کارت تمومه
41:43برا باز کن
41:44ببینم چی شد مجاهد
41:46خیلی خوشحال بودی من درم میرم
41:48ها چی شد
41:49چی شد
41:51یکم وزیفتو با وجدان انجام بده میفهمین
41:54با شرافت و با وجدان کار کنه
41:55عزت نفس داشته باش فهمیدی
41:57نوکر کسی نباش
41:59تو چی میگی
42:00کسی که قاتل برادرشه
42:01واسه من از شرافت و وجدان حرف میزنه
42:04دارو باز کن
42:12فراد
42:13فراد چی شد
42:14فراد
42:15ای بابا چی شد بسرم
42:17انتقالم کنسل شد
42:19کنسل شد
42:20بسر به خدا یه ساعت دارم به تخت خالید نگاه میکنم
42:23واقعا کنسل شد
42:26خیلی بهتاتت کردیم داد ستم
42:28خوش اومدی فراد
42:29خوش اومدی
42:30ممنون
42:31فراد شک نکویه کاسه ایزین نمیکسه هست
42:33والا چی بگم خان بابا
42:35یه دفعه برم کردوندن
42:36چراشو نمیدونم
42:38خوش اومدی
42:39امروز روز شادی و عشقه
42:44روز شادی و...
42:47پناه بر خدا
42:51داد ستم
42:52بابرم نمیشه
42:55تو اینجا چی کار میکنی؟
42:56خب من...
42:57دیگه تو این بند میمونم داد ستم
42:59بند ما رو بستن
43:00چرا؟
43:01واسه اون...
43:02یه ساری مساری نمیدونم کیه
43:04میخوام براش بند خصوصی دارس کنم
43:14بیشرف میدونه آنها به خاطر آوردن
43:16دیگه چی به خاطر آوردی؟
43:18واسه اینکه آنها گیر بندازم
43:19تو رو انداختم زندان
43:21داد ستم
43:22یارو بیخه گوشمون بود
43:24چرا همون موقع نگرفتیش؟
43:30چون دخترم دستشه
43:34واقعا که داد ستم
43:35این همه خبر مهم ما الان داریم میگی
43:37خیلی خب آرام تر
43:39غیالت راحت من دهنم گرسه
43:41حالا بگو باید چی کار کنی؟
43:47باید قبل آسدش از اینجا فرار کنم
43:49یا که نزارم آسد بشه
43:51راه دیگه ندارم میدونی
43:53من به کامکت نیاز دارم
43:57باشه در خدمت هم
44:00ای والا
44:05مامان از بیمارستان فرار کرده بود؟
44:07الان حالش خوبه؟
44:09حافظه شیاری نمی کنه
44:11دیگه تو خونه ازش نگهداری می کنیم
44:14اینجوری عدقل جلو چشمه
44:16فکر خوبی کردین
44:21وقتی توی شرکت من چلت وکیل داریم
44:24تو
44:26چرا اون دختر تازه کارو وکیل خودت کردی؟
44:29اون دختر با بورسیه ی خیریه ای ما درس خونده بابا
44:32هر ونده ی منم سخت نیست
44:33گفتم بیش یه فرصت بدم
44:35می خواستم نشون بدم خیریه ای ما
44:37فقط به فکر تحصیل بچه ها نیست
44:39براشون فرصت شغلی هم ایجاد می کنه
44:41فقط همین؟
44:42دیگه چی می خواستی باشه؟
44:45اینجور موندن برایت سخت نیست؟
44:50از بچهگیت از موندن تو فضاهای بسته می ترسیدی
44:56هیچ وقت مثل باریش نترس نبودی
45:00آره، باریش شجاع بود
45:02آدم های نادون شجاع هم
45:05آدم آقال احتیاط می کنه
45:11سباش، دیگه نمی خواهم از این کارا بکنی
45:15این رومانتیک بزیا یعنی چی؟
45:17هرکی باید به خاطر کار خودش مجازات بشه
45:20بوگم باید به خاطر کاری که کرده مجازات می شد
45:26معمولا از این زعفه از خودت نشون نمی دادی
45:29دیگه تکرار نکن
45:32بابا
45:37به نظر من فداکاری واسه کسی که دوستش داری زعف نیست
45:43از که ای تا الان اینجوری فکر میکنی؟
45:45از وقتی اون پسر خودخواه و ترسودو کشتم و جاشو گرفتم
Recommended
44:22
|
Up next