- yesterday
زندگی یلدیز با ملاقات با اندر آرگون تغییر میکند. خواهرش زینب کار در شرکت علیهان، شریک خلیل، را آغاز میکند. در حالی که یلدیز در تلاش است تا به آرزوهایش برسد، زینب به دنیای جدیدی وارد میشود که با اتفاقاتی روبرو خواهد شد که هرگز تصور نمیکرد...
یلدیز و زینب دو خواهر هستند که بسیار یکدیگر را دوست دارند. یلدیز از جوانی همیشه آرزوی ثروتمند و محترم شدن را داشته است. یلدیز به عنوان پیشخدمت در یک رستوران محبوب در میان جامعه اشرافی کار میکند و زینب نیز در یکی از شرکتها به عنوان کارمند فعالیت میکند. زندگی یلدیز با پیشنهاد زنی از جامعه اشرافی به نام اندر آرگون تغییر میکند. اندر به دنبال زنی است تا از شوهرش خلیل آرگون خلاص شود و بتواند با معشوقش زندگی کند، و یلدیز را برای این کار انتخاب کرده است. اندر به یلدیز میگوید که باید شوهرش را فریب دهد و در عوض پاداشی دریافت خواهد کرد. یلدیز این پیشنهاد را که نقطه عطفی در زندگیاش است، میپذیرد. شرکتی که زینب در آن کار میکند، توسط یک تاجر ثروتمند به نام علیهان خریداری میشود. علیهان و زینب تفاوتها و تضادهای زیادی دارند، اما این تفاوتها به مرور زمان به تعاملات مهمی تبدیل میشود. اما آنچه که یلدیز و زینب نمیدانند این است که علیهان شریک خلیل و برادر شوهر دوم اوست. بنابراین، تصمیمات آنها نه تنها بر زندگی خودشان تأثیر میگذارد، بلکه زندگی یکدیگر را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
بازیگران: طلعت بولوت شوال سام اونور توناج ادعا عچی سفدا ارگینچی شفاک پكدیمیر ایرم كاهیااوغلو باریش آیتاج سینان اروجلو نیلگون ترکسور کیوانچ کسابالی
سناریو: ملیس جیولک و زینب گور تولید: MEDYAPIM
یلدیز و زینب دو خواهر هستند که بسیار یکدیگر را دوست دارند. یلدیز از جوانی همیشه آرزوی ثروتمند و محترم شدن را داشته است. یلدیز به عنوان پیشخدمت در یک رستوران محبوب در میان جامعه اشرافی کار میکند و زینب نیز در یکی از شرکتها به عنوان کارمند فعالیت میکند. زندگی یلدیز با پیشنهاد زنی از جامعه اشرافی به نام اندر آرگون تغییر میکند. اندر به دنبال زنی است تا از شوهرش خلیل آرگون خلاص شود و بتواند با معشوقش زندگی کند، و یلدیز را برای این کار انتخاب کرده است. اندر به یلدیز میگوید که باید شوهرش را فریب دهد و در عوض پاداشی دریافت خواهد کرد. یلدیز این پیشنهاد را که نقطه عطفی در زندگیاش است، میپذیرد. شرکتی که زینب در آن کار میکند، توسط یک تاجر ثروتمند به نام علیهان خریداری میشود. علیهان و زینب تفاوتها و تضادهای زیادی دارند، اما این تفاوتها به مرور زمان به تعاملات مهمی تبدیل میشود. اما آنچه که یلدیز و زینب نمیدانند این است که علیهان شریک خلیل و برادر شوهر دوم اوست. بنابراین، تصمیمات آنها نه تنها بر زندگی خودشان تأثیر میگذارد، بلکه زندگی یکدیگر را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
بازیگران: طلعت بولوت شوال سام اونور توناج ادعا عچی سفدا ارگینچی شفاک پكدیمیر ایرم كاهیااوغلو باریش آیتاج سینان اروجلو نیلگون ترکسور کیوانچ کسابالی
سناریو: ملیس جیولک و زینب گور تولید: MEDYAPIM
Category
📺
TVTranscript
00:00میخوام در مورد یه مورد خصوصی با اتون حرف بزنم
00:03آشه
00:06گوشم با تو
00:07آخه
00:09نمیدونم چطور باید بهتون بگم
00:12اما فکرم اینو باید بهتون بگم
00:15بگو
00:18گلدیز
00:30اگر راستشو بخوای
00:31گلدیز دوست دختری سابق منه
00:34یعنی
00:39ما تو رسرام هم هم آشنا شده بودیم
00:41یه
00:42چند ماهی هم با هم بودیم
00:45من تو چی میخوایی به هم بگی
00:51من که نفهمیدم
00:54اما حالیت
00:56ببین
00:57این دختری دختری خوبی نیست
00:59اون دنبال آدم های پول داره
01:01میدونین که من شما را خیلی دوست دارم
01:04بابر کنین اصلا دلم نمیخواد من راحت بشین
01:07مرته کی تو را فرستده
01:11هیچ کس
01:29بیاییلیز
01:34بیاییلیز
01:59ما هم داشتیم از تو حرف میزدیم
02:02میتر رو میشنسی
02:22چی شد گلدیز
02:30به سوالم جواب بده
02:33بله آقا حالیت
02:36میتر رو میشنسم
02:38حالا دیدین؟
02:42حرفم درست بود
02:45نمیدونم به شما چی گفتم
02:48اما یه دوستی با هم داشتیم
02:50که تا خواست پر رو بازی در بیاره تمومش کردم
02:54دروغ میگم؟
02:59با هم رابطه داشتیم؟
03:00دروغ نیست
03:03اما مگه تو دلت نمیخواست با من ازدواج کنیم؟
03:06مگه فکر ذکرتی نبود که با خونه بودم آشناشی؟
03:09این دروغه؟
03:11ما هیچ فقط در مورد ازدواج با هم حرف نزدیم
03:15واسه این که من نمیخواستم در این مورد حرف بزنیم
03:18آقا حالیت ایشونو از رستوران میشنسم
03:21یکی دوبار رفتیم قضا خوردیم
03:23وقتی فهمیدم نیتش چیز دیگه یه ندیدمش
03:26فقط همه
03:27نیتو دیگه ی داشتم؟
03:30مگه تو تو اون رستوران کار نمی کردی که یکی مثل منو پیدا کنی؟
03:33مگه فکر ذکرتی نبود که یکی رو تور کنی و باش ازدواج کنیم؟
03:37تو اون رستوران کار می کردم تا از راه حلال پول در گرم
03:40حتی یه بارم حرکت اشتباهی از من سر نزده
03:45میتونین از همکارام و مدیرم بپرسیم
03:48اما حالیت ببینیس
03:51تو میتونی بریم
03:56فهوارم برگرم
04:03باییی از کجا پیدا شده خدا بگم چیکارت کنه
04:06ببین چی میگم
04:11هدفت از این که تا اینجا آمدی
04:13و اینا رو به هم گفتی چیه
04:15اما حالت ببینین من قبلا هم با شما صحبت کرده بودم
04:19میدونین که من شما رو خیلی دوست دارم
04:20من فقط میخواستم بهتون حشدار بدم
04:22تو کجا حشدار دادنم به من کجا
04:24من شبیه کسیم که بخوام نظر تو رو بدونم
04:28حالا تو میخوایی به این بگی چی درسته و چی غلطه
04:32اما حالی خیلی معذرت میخوام
04:34اما این دختت فقط میخواد یه شعار پولار پیدا کنه و اززواج کنه
04:38چون دوستتون دارم و بهتون اهمیت میدم میگم
04:40وگرنه من در حدی نیستم که بخوام به شما حشدار بدم
04:43بازم داره حرف میزنه
04:45نگاه کن پسرم
04:47یه مرد در مورد روابطش با یه زن این ور اون ور حرف نمیزنه
04:52اما تو هنوز آدم هم نشدی
04:55از این به بردم امیدی بهت نیست
04:57برو
04:58زود باش گمشاه
05:00دیگه نمیخوام ببینم ات
05:01از اینجا برو
05:22تو دیگه چجور آدمی هستی
05:35خجالت نمیکشی شعر مردم از راه بدر میکنی
05:38اونم با کسی که همسند باباته
05:40عوضی
05:41منو بدین
05:42اگه همین الان گورتو بام نکنی
05:44تا جایی که میتونم داد میزن
05:45آره داد میزنی
05:46ندیدی بدی
05:47این تکنیکایی که به کار میبرید
05:49و هیچ دردی نمیخوره
05:50اما حالی تویی که مثل تو رو میخواد چیکار
05:52نهایتش دو شب بات حال میکنی
05:54همین
05:55لیاقتتم همینه
05:57جلوم ظانو میزنی
06:03زینب
06:06اون قرار دادو که گفتم برام ایمیل کن
06:09تو من بعدا بررسیش کنم باشه
06:11باشه
06:11زینب دستیارته
06:12بله
06:14این موضوع به تو هم مربوط میشه
06:20بهتره تو هم همینجا بمونیم
06:22ببخشید
06:23خوب
06:27از کجا شروع کنم بهتره
06:29اندر
06:31چه خبره
06:33پس بذار بگم چه خبره
06:36ببینم یادت دیشب
06:38سرشام در مورد پیش خدمت حالیت صحبت کرده بودم آره
06:41خب زینب هم خوهره
06:43همون دختری پیش خدمته
06:45حالا تصادف رو ببین
06:48این دوتا خوهر
06:49دوتا شریک رو با عنوان هدف قرار دادن
06:51و انتخاب کردن
06:53چی؟
06:55همه کار و زندگیشون رو تحتیل کردن
06:57که فکر کنن ببینن چطور میتونن
06:59دوتا آدم پول دارو تور کنن
07:00یه لیسک موفق شد
07:03با جدای من از حالیت
07:04اولین قدم رو تو این نقشه برداشت
07:06اومدم ببینم تو در چه حالی علی ها
07:09هیچ معلومه دارین چی میگین؟
07:26اصلا متوجه این دارین به همون توهین میکنین؟
07:30نکنه حرفم به اندازه کافی واضح نبود
07:33اومدم تا به یکی از آشناهای قدیمیم حشدار بدم
07:38شما دروب میگین
07:41اولا ما همچین آدم هایی نیستیم
07:43حرفاییم که میزن این هیچ رفتی به من و خوهرم نداره
07:46نمیفهمم چی میگین
07:47اندر
07:48تمام شد؟
07:57من هرچی باید میگفتم و گفتم
08:00مهتر از این دختر فاصله بگیری
08:06بعدن نگی نگفتم ها
08:08یه هایی
08:08چشت رو باز میکنی و میبینی
08:11بدون این که چیزی به فهمی سر میز عقد نشستی
08:13علی ها اینجور متاسفم تو دامه یه شبکه خطرنات گرفتار شدیم
08:22بگذاریم
08:24مراغه به خودت باش
08:25مراغه به خودت باش
08:55زیاد وقت ندارم
09:00بگو ببینم چی شد
09:01با هاش حرف زدی؟
09:03حرف زدم
09:04همه چی بهش گفتی؟
09:07چی گفت؟ طرفاتو باور کرد؟
09:10اما حالیت منو از دبدرش انداخت بیرون
09:11چی؟
09:14چرا بیرونت کرد؟
09:17باییلدیز رو در روم کرد
09:18خب معلومه دیگه اونم همه چی انکار کرد
09:20اما حالیت حتی به حرفان گوشم نکرد
09:24ببینم اکسی چیزی نداشته که با هم انداخته باش
09:27این یه مدرک چیزی که بهش نشون بتی
09:29ندارم
09:30واسه این که کسی نفهمه باش
09:32لیستم باش اکس نداختم
09:33آفرین
09:37خب معلومه که اینطوری دست خالی بری بیرونت میکنه
09:40بهت نباید اعتماد میکردم
09:45یکم آب بخور
09:59ممنونم
10:01حالت خوبه؟
10:12نیستم
10:13امروز بدتر این روز زندگی به
10:16علیحان
10:21ببین قسم میخورم من باقید
10:23شیر
10:23مجبور نیستی چیزی رو توضیح بدی
10:26من میدونم تو چجور آدمی هستی
10:28نگران نباشت
10:29این زنه نفقد در مورد من
10:30در مورد خوهرم هم چیزی خیلی بدی گفت
10:33رسمن ما رو متهم کرد که دارو دسته تشکیل داریم
10:35تازه پا شده تا اینجا هم بدید
10:36اندر میخواست بلوا بپا کنه
10:38کارش هم کرد و رفت
10:40نه به این روحتی ها نیست
10:43خدا میتونه این زنه چه کارایی که نمیتونه بکنه
10:46من واقعا متوجه نمیشم
10:47واخه چرا گیردده به خوهر من
10:49میگم
10:53میشه امشب ما نرهیم بیرون آخه
10:56باید حتما با ایلدی صرف بزنم
10:58باشه
11:06هر جور تو بخوای
11:09خیلی مذارتو
11:14عزیزم تو که کاری نکردی
11:16چرا مذارت نخوایی
11:17من امروز میتونم یکم زودتر برم
11:20باشه
11:21روحیتو حفظ کن
11:23باشه
11:26سلام حالیت
11:47اگه کاری نداری میخوایم یه سر بیام پیشت
11:51باشه
11:53بیا
11:59میخوایستین منو ببینین؟
12:13آره آره بیا بشین اینجا
12:15ایلدیس
12:27چند لازه قبل
12:32مجبور شدم تو رو با اون پسر رو در رو کنم
12:36خیلی منو ببخش
12:37این کار برازنده من نبود
12:39مهم نیست آقا حالیت
12:40اما همچنین اتفاقاتی خیلی نراحتم میکنه
12:44آره متوجهم
12:45متوجهم
12:45من تو رو میشنسم
12:48تو اونقدر صادقی که حتی نمیتونی یه دروق کچیک به کسی بگی
12:52واسه همینی که کلی براز سرد میاد
12:54امروز یه بار دیگه این موضوع فهمیدم
12:56دوست نادارم هر بار با یه اتفاق جدید پیشتون بیام
12:59اما همه یه اتفاقات خارج از کنتروله
13:02متوجهم
13:04ببین کاملا معلومه
13:07یکی از این که
13:09تو هنوز اینجایی بد جوری لجش گرفته
13:15ایلدیز
13:19بذار آدم هایی بد به بدیاشون ادعانو بدن
13:23هیچ اتفاقی برامون نمیافته
13:44خوش اومدین
13:45برای تون غذا گرم کنم
13:48گرست نین؟
13:49نه گرست نین نیستم
13:50اما یه لیوان آد میخوام
13:51چشم
13:52الو
13:56الو لیله جون کجایی؟
13:58از مدرسه برگشتم خونم چی شده؟
14:00میتونم فورا ببینمت خیلی مهمه
14:02تو رو بیاف من برای تا آدرس رو میفرد
14:04باشه اومدم
14:05آیسل خانوم من دارم میرم
14:11جونم زینب
14:24فورا بی خونه
14:25چی شده؟
14:27فورا بی خونه
14:28تو خونه حرف میسنین
14:29بجو
14:29چی شده یعنی؟
14:36این در
14:42لیله جون
14:44چی شده؟
14:46چرا میخواستی منو ببینی؟
14:48بیا بشین
14:51من باید مامان تو ببینم
15:03چی مامان اما؟
15:05ممکن نیست
15:06میدونم زرین جون نسبت به من حساسیت داره
15:11اما موضوع علیهانه
15:13چی؟
15:16و خیلی هم مهمه
15:18بیا
15:24آقا حالیت آقا حالیهان اومدن
15:28خب بگو بیا
15:28خوش اومدی علیهان
15:32خیلی ممنون شرمنده یک
15:34بارشون کنند
15:35بفرموید
15:36ببینم چیزی شده؟
15:44آره شده
15:45اندر اومده بود دفترم
15:48شلوخ کرد؟
15:49بذار بگیم سعی کرد بپا کنه
15:51به دستیارم حرفایی زد که نمیشه به زبان
15:55انگار دستیارم زینات
15:58خوهر پیش خدمت شخصیت گیلدیزه
16:01من این موضوع نمیدونستم
16:05اونم فکر میکنه این دوتا با هم
16:08نقشه کشیدن تا خودشونو پیش ما جرا کنن
16:11اما همچین چیزی ممکن نیست چرا؟
16:15چون موقعی که میخواسم یه شرکت در حال برشکستگی
16:18و بخرم با زینب آشنا شدم
16:19و همون موقع استخدامش کردم
16:21ممکن نیست حرفای اندر واقعیت داشته باشه
16:24واقعا باورم نمیشه
16:26ممکن نیست بتونیم توهمات اندر رو کنترول کنیم
16:30علیهان
16:31پس تو الان داری میگی که دستیارت بیگناه درسته؟
16:37خب معلومه
16:38منم کچکترین شک نسبه یه لیز ندارم
16:43حالی چی؟
16:45به من هیچ ربطی نداره بین تو اندر چی میگذره؟
16:49درسته
16:50اما نمیتونه بیا تو شرکت منو با کارمند من اینطوری حرف بزنه
16:55تو که منو میشنسی
16:57اگه خودم بخوام
16:58در این مورد باش حرف بزنم ممکنه دلشو بشکرده
17:00آره
17:01متوجه هم چی میخوای بگیه علیهان
17:04من هر کاری لازم باشه انجام میدم نگران نباش
17:08کاملا مطمئنم که باش حرف میزنی
17:12و خوشترای لازمو بهش میدیم
17:20اگه مامانم تا تو رو دید رفت تحجب نکن
17:29اونو دیگه تو باید قانش کنی لیلا جان
17:31چون اگه میدونست من اینجام عمرن نمی اومد
17:34آره آن اومد
17:37لیلا
17:45این یعنی چی؟
17:49مامان لطفاً بیو بشی
17:50زریم
17:51لطفاً
17:53زیاد وقت تو نمیگیرم
17:54در مورد علیهانه
17:55گفتی در مورد علیهانه؟
18:06آره باید بهت در مورد یه موضوعی حشدار بدم
18:09هرچی باشه من خودمم یه خوهرم
18:11زینب
18:36زینب چی شده؟
18:43بگو چی شده دیگه؟
18:48کهی میخواستی در این مورد با هم حرف بزنی؟
18:51در مورد چی؟
18:53یلیز طوری رفتار نکن که انگار هیچی نمیدونی
18:55چی میخواستی باشه رابطت با حالی تو میگه؟
18:59چی داری میگی زینب؟
19:00امروز همیش اومده بود چرکت
19:03گفت به خاطر تو جدا شدن
19:05گفت با حالی تو رابطه داری
19:06اندر اومده بود چرکت
19:10این زن دیوونه است
19:12ببینم تو
19:13تو انگار متوجه نشدی چی گفتم
19:15من بیش علیهان سکه یه پول شدم
19:19توسه انگار اون با حالی تو شریکه
19:21حالی تو علیهان با هم شریکه؟
19:23تصدفو ببین
19:27متهممون کرده که با نقشه قبل اونجا شروع به کار کردیم
19:33پیش علیهان زایه شدم ایلدیز
19:35میخواستم آب بشم برم تو زمین
19:36زینب آخه من که گناهی ندارم
19:38اون زنه گیر داده به من
19:40آخه چرا گیر داده به تو ایلدیز
19:42نگه تو چی کار کردی؟
19:43ببین سنه تو محل کار من اومده
19:45معلومه که یه اتفاقی افتاده
19:46پس دیگه همه چیو به هم بگم
19:48اندر همه یه این کارا رو میکنه
19:49چون پیشنهادش رو قبول نکردم
19:51جدایی اونو حالیت به من رفتی نداره
19:53اگه منو حالیت رابطه داشتیم
19:55میتونستم پنهان کنم
19:56میگه تو میخوای حالیتو تور کنیم
20:05منم علیهانو
20:06یعنی تو از این موضوع اصلا نراحت نیستیم
20:08نراحت هستم اما خوبکاری از دستم بر نمیاد
20:11زن تو از شوهرش جدا شده گیر داده به من
20:13ببینیم نیست
20:16ببین
20:18گاهی وقتا چیزی که به نظر میرسه
20:21مهمتر از خود واقعیته
20:22صد بار بهت گفتم
20:25گفتم از این آدم ها فاصله بگیر
20:27تو چی کار کردی؟
20:28رفتی دوباره پیش حالیت کار پیدا کردی
20:30آره پیدا کردم
20:31زینب بسته دیگه
20:33انگار آدم کشتم
20:34دارم بهت میگم همیه این ها نقشه یه اندره
20:43مته امروز اومده بود شرکت
20:45چی؟
20:48اومده بود پیش حالیت از من بد بگه
20:50یعنی چی؟
20:53ببینم تو چه ماجره گرفتار شدی؟
20:55ببینم حالا متوجه شدی؟
20:57همه یه این کارا کار اندره
20:58خودش میاد شرکت شما
21:00مته رو میفرسته پیش حالیت
21:02خدا میدونه الان میخواد چی کار کنه
21:04دوبله شده در استدیو جرمی
21:09هیلیز
21:14برای آخرین بار ازت میپرسم
21:19با آقا حالیت رابطه داری؟
21:22ندارم
21:23اتفاقی بینمون نیفتده
21:25بعدا چی اتفاقی میفتده؟
21:28نمیدونم
21:30بای خدای خودت به هم سبر بده
21:34یعنی چی؟
21:47یعنی میگی علیهان با دستیارش رابطه داره؟
21:50به نظر منم ممکن نیست اما
21:52نمیدونم رابطه داره یا نه
21:55اما اگر نداشته باشم بهش فکر میکنه
21:57زرین متوجه نیستی دارم
22:00میگم اینا یه دارو دستن
22:01چون علیهان رو مثل برادر خودم دوست داشتم
22:04خواستم فقط بهت حوشدار بدم
22:06آخه
22:07علیهان چرا بهتی میتونه با دستیارش داشته باشه؟
22:11منم همینطوری فکر میکردم
22:13اما خب انگار میشه
22:14گرچه
22:17حالیت هم با منشیش ازدواج کرده بود
22:20زهرین جون
22:27بهتر نیست مشکلات شخصیمونو بذاریم برایی بعد؟
22:30دارم میگم حالیت و علیهان تو خطر بزرگیم
22:34من به فکر پسرمم
22:37تو هم یه دختر و یه برادر داری که باید بهشون فکر کنیم
22:40ای بابا
22:42خب حالا باید چی کار کنیم؟
22:46خیلی ساده است
22:47زینب باید هرچه زودتاره از اونجا بره
22:50باید اخراج بشه
22:51من با داییم حرف میزنم
22:54نه نه نه به هیچ وجه لیلا اصلا
22:56تو خودتو درگیر نکن
22:58ماما نتلش میکنی
23:00آره لیلا تا حرف نزن ممکنه دایی جدی نگیره
23:04خودم با اش حرف میزنم
23:06درزم لطفا به هیچ کس نگین که این حرفا رو از من شنیدی
23:12مخصوصا به بابات لیلا جون
23:15این به نفع خودشه
23:17این اواخر همیشی رو از چشم من میبینه
23:22باشه
23:23اگه میگفتی بگوهم نمیتونستم بگم
23:25اجازه ندارم ببینمت
23:36فسار از صبح همش دارم پاک میکنم
23:40اما بازم حافظش پاره ببینم چی کار میکنید
23:43و نکنید رو هم مثل من همه چی میریزید خوده
23:45برگشتی توفانه بیدلیل
23:55بیدلیل؟
23:56ببین چه خبرهایی برا تو بردم
23:59زرین و لیلا حلده
24:03به زودی زینب رو دکش میکنن
24:04آبجی
24:07به خدا هر کی آقل باشه
24:09باید خوب تا میکنه
24:10جانر جان
24:13میدونی که وقتی یه جایی آتیش سوزی بشه
24:16تو همه چی خاکستر نشه خاموش نمیشه
24:18خب از اون جایی که منم آتیشم
24:20تو همه شون خاکستر نشن تموم نمیشه
24:34آقای علیهان
24:40زرین خانم اومدن
24:41بگو بیاد
24:42خوش اومدین زرین خانم بفرمایید
24:49ب بگو بگو بگو بگو بگو بگو بگو بگو بگو
25:02چی مأل دارین زرین خانم
25:04چی مأل دارiration
25:05چی مأل ندارم ممنونم
25:06خیر باشه چی شده
25:14میخوام یه چیزی ازت بپرسم
25:17اما باید حقیقت رو بهم بگی
25:19بپرس
25:20تو با دستیارت رابطه داری
25:22این دیگه از کجا در اومد
25:26واقعا همچین چیزیه
25:27من فهمیدم از کجا در اومد
25:34معلومه که با اندر حرف زدیم
25:37تو از کجا میدونی
25:39آب جی از حرفات معلومه
25:41که چطور تحت تحصیرت قرار داده
25:43خودت ببین
25:44باشه
25:46حالا که همچین چیزی نیست که من میخوام باور کنم که نیست
25:51پس به عنوان خوهرت یه خواهشی ازت داشتم
25:54اون دختر رو اخراج کن
25:58اخراج نمی کنم
26:03متوجه نشدم
26:05دارم میگم من اون دختر رو به هیچ وجه اخراج نمی کنم
26:08به خاطر یه دختر حرف خوهرتو زمین میندزی؟
26:12آب جی نباید از این قضیه نراحت بشید
26:14در زمنی موضوع هیچ ربطی به تو نداره
26:17به خاطر یه شایه هیچ کدوم از کارمنداما اخراج نمی کنم
26:21بعد چیرینو آمیدم کردی علیهان؟
26:24تو هم با دست به یکی کردن با زنی که میگفتی زندگیتو نابود کرده منو نا آمید کردی
26:29باورم نمیشه به خاطر یه دستیان مقابلم باشتی؟
26:33منم واقعا باورم نمیشه تا اینجا آمدی که به هم بگی چی کار کنم یا نکنم
26:40آب جی جون
26:41آفرین
26:45کارا از کنترول خارج شده؟ تا میگم کارا درست شده؟
27:05مته و زینب سر و کللشون پیدا میشه
27:07آی من چی کار کنم؟
27:09یعنی صبت و نیستی با زینب هفت بزنی؟
27:11نه بابا حتی تو روم نگاه نمی کنه
27:14خدا روشو که حالی ترپرده در مورد مته باور کرده
27:18دلم نمیخواست زینب درگیر این ماجره بشه
27:22به خاطر من چه بلاهایی که سرش نیمد
27:24اون همه دروغ گفتم فقط واسه این که زینب درگیر نشه
27:28اما بازم شد
27:29ایلی خب بسته دیگه تو هم نمیخواد دقیقه بزرگش کنی؟
27:31به نخری یه جوری باش کنار میایی درشو به دست میاری؟
27:34امیدوارم همینطور بشه
27:35اما سردار چی اون رو چی کارش کنی؟
27:38آره اونم هست نه
27:40حتما باید کارش رو ول کنه
27:43تالا خوب پیش رفتیم اما اگه اون حرفی بزنه نابود میشی
27:46ببین میدونو بگرد چی کار کنیم؟
27:50امشب میگم بیاد اینجا تو هم بیاد مثل بچه آدم بگیر بشیم و شرط بزن
27:53اون گوشش به این حرفا به دهکار نیست باید یه کار دیگه با کنی
27:56بذار من یه خورته فکر کنم تو هم فکر کن ببینی
28:02من میرم سر کار
28:03شب با هم حرف بزن
28:04باشه مراقب خودت باش
28:06ها هرچی میخواستی شد
28:13حالا دیگه کیفت کوکه میتونیم در مورد کاری که باید بکنیم حرف بزنیم
28:16جانر بازگیرده دیب کاری که میخوایی بکنی
28:20چی کار کنم زیر دست کسی نیمیتونم بشم
28:22مابجی جون
28:24اون باید تا وقتی اسمت سر زبون هست ازش استفاده کنیم
28:28تو مهمونی برنده مختلف شرکت میکنیم و کلی پول به جیب میذاریم قبوله؟
28:33نمیدونم
28:34چیا نمیدونی آبجی جون
28:36این که کار کوچیکی نیست هیچ میدونی کیا این کارو میکنن
28:39کیا این کارو میکنن جانر؟
28:41خب البته الان اسمشون یادم نمیادم
28:43معلومه خیلی طرفدار داره
28:46آخه میدینی که در مورد من زیاد حرف میزنم
28:50حالا یه بررسی کن ببینم چی بیشه
28:53آه همینه افری
28:56حالا تا تو بررسیش کنی؟
29:02منم باید برم یه جایی
29:05کار مهم میدارم
29:06آبجی جون
29:09ببین من دیگه اون قسمت شعر هایده که میگه دیگه طاقتم تمومه رسیدم
29:14به بخش دیگه فرصتی نمونده نمیتونم ادامه بدم
29:16بابا تا اینجام رسیده
29:17ای بابا این وز تمومی نداره؟
29:19من میرم دوش بگیرم
29:33شت منو ببین
29:34تونستی با رئیسه طرف بزنی؟
29:36بهش گفتی منو بذاری بخش دیگه؟
29:38حرف زدم میخوان مدیر آملت کنن مبارکت باشه
29:41خودت میدونی
29:42اگه تا دو روز دیگه پوستم عوض نکنه خودم میرم باش حرف میزنم
29:45بیا
29:55صبح بخیر آقا هلیت
29:59صبح بخیری لیز منم منتظره تو بودم
30:01نکنه چیزی شده
30:03یه اتفاقی افتاده
30:04متاسفانه یه روزم آرامش نداریم
30:08نمیدونستم خوالت پیشه علیهان کار میکنه
30:12منم نمیدونستم اما بهتره بگم میدونستم
30:14نمیدونستم اما نمیدونستم شما با هم کار میکنه
30:17تو معلومه
30:18از کجا میخوای بدونی کی با کی کار میکنه کی با کی شریکه
30:22خوالت چطوره؟
30:27با هم غر کرده حرف نمیزنه
30:29تو که تخصیری نداری چرا حرف نمیزنه؟
30:33به خاطر اتفاقات گذشته حرفمو باور نکرد
30:36فکر میکنه من باعث طلاقتون شدم
30:38چون همچین اتفاقاتی تو خانوادم مسابقه نداره بلوا بپا کرد
30:42مگه همچین چیزی میشه؟
30:44خودم باش حرف نزنم
30:46آقا حالیت
30:46مگه همچین چیزی میشه؟
30:48میشه میشه
30:49مجبور نیست اینا رو تنمار کنی یلدیس
30:51هیچ کس نمیتونه بهت تهمت بزنه
30:54آقا حالیت شما آدم خیلی خوبی هستین
30:57نمیدونم چی باید بگم خیلی ازتون ممنونم
31:00عصبا هم بریم تا با خوهرت حرف بزنم باشه؟
31:05باشه
31:05خوبه
31:12موسیقی
31:42آقا
31:48این درد
31:50لاله
31:52حاله چطوره عزیزم اینجا مال توه؟
31:55آره مال منه تازه بازگردم
31:57آه
31:58به خدا ویترین رو دیدم خوشم اومد اومدم تو
32:02چقدر با سلیقه ای؟
32:03خیلی ممنون خوش اومدی
32:05خیلی ممنون
32:06آه
32:08اینو از پاریس رو بردم اندرجون لباس خیلی خاصیه
32:13حتی اگه بخوایی قرمزشم هست
32:15ببین
32:16آخ آشقش شدم خیلی آلیه
32:19خوب
32:21زندگی چطور میگذاره؟
32:24خوبه؟
32:25هنوزم با علیهان ادامه میدی دیگه درسته؟
32:30آره
32:31هنوزم با علیهان ادامه میدی دیگه درسته؟
32:34آره
32:36همه چی رو براهه
32:38خیلی هم خوشحالیم
32:44ای بابا
32:48چرا انقدر تحجب کردی ایندرجون؟
32:50به حرفم توجه نکنم
33:02بگذاریم خوشحال شدم که رابطتون خوبه
33:04مهم اینه که شما خوشحال باشید
33:06این درک چیزی هست که باید بدونم به هم بگو لطفا
33:10خوب آخه چی میدونم؟
33:16منم شنیدم انگار علیهان با دستیارش رابطه داره شنیدم
33:20چی؟
33:22اما اصلا مابرم نشد
33:24کدوم نسیارو میگی؟
33:26به نظر منم این دروغه
33:28بگذاریم بعدم دوباره میام میبینمت
33:30تبریک میگم خداحافظ
33:38یعنی با دستیارش...
33:51باید این پرونده ها رو امسا کنیم
33:54کجا؟
33:56اینه هاشم
33:59میشه ولش کنیم
34:03چیو ول کنیم؟
34:05کارو
34:05بهتر ولش نکنیم
34:08اینطوری سرگرم میشه
34:10میفهمم
34:10اما بهتر نیست حرف بزنیم
34:13تو این شرکت فقط یه نفر وقتی عصابش خورد
34:15میشه خودشو وقفه کار میکنه که اون منم
34:17تو باید حرف بزنیم
34:20مگه نمی؟
34:24زینه
34:25میدونم حالت خوب نیست
34:27بشیم
34:28نیستم
34:36خب
34:37با ایلدیز بحثم شد
34:40نمیتونم این انتفاقات رو حضم کنم
34:43نمیدونم تو در موردم چه فکری میکنی
34:46نمیدونم ایلدیز انه سر کار چی کار میکنی
34:51نگه رو نشن از یه طرف خیلی عصابانی
34:53ام از یه طرف هم نراحت
34:54این درس ای کرد بلوابه پا کنم
34:58فقط همیدونم
35:00نمیدونم
35:01تو ورش گفت
35:03تمام شد و رفت
35:05باشه
35:12سعی میکنم بهش فکر میکنم
35:15نمیدونم
35:16موسیقی
35:46موسیقی
36:16موسیقی
36:46موسیقی
37:16موسیقی
37:43موسیقی
37:44موسیقی
37:46هوا برز نداره
38:07بفرمایی نوش جونتون
38:09آیسل ببینم
38:11شما از هم این گله رسیدگی نمی کنی
38:14خانم بهشون آب میدیم
38:17اما زیادی نور بهشون میتاقی
38:18معلومه اینقدر بهشون آب دادین که
38:20همهشون با هم خوش شدن
38:21خیلی خوب بردگی
38:22الو
38:35سلام زهر جان
38:37سینه
38:39چه خبر ببینم برگشت
38:42آره آره برگشتم
38:43اینم شماره جدید همه زخیرش کن
38:45همین انا زخیرش میکنم
38:47میخوام امروز هرچی زودتر ببینم
38:49البته
38:52البته هر وقت که تو بخوای
38:55فردا
38:55آلیه
38:57اما زهره به کسی نگوی که فردا قرار ملاباد داریم
39:01خیلی خوب باشه
39:03اما با چرا؟
39:04بهت که گفتم
39:05به خاطر کارم از اینجا رفتم
39:07یه سری عوضی به ام گیر دادن
39:09نمیخوام کسی بدون رو برگشتم
39:12باشه عزیزم مشکلی نیست
39:13تو اصلا نگران نباش باشه
39:15پس بردم همزم
39:16باشه عزیزم
39:18میبینم
39:18زینب
39:30بیا یکم حرف بزنیم
39:46دارم اتاقم رو جمع میکنم
39:48بذار بعدا جمعشو میکنی
39:50بیا دیگه خواهش میکنم
39:51ببینیلی سرم داره میتره که نمیخوام حرف بزنم باشه
39:54لطفا زینب خواهش میکنم
39:56میخوام باید حرف بزنم
39:57تو سالون منتظرم
39:58زنب زینب
40:15من حالی تار بنام
40:18سلام
40:24یلیز اتفاقاتی که بینتون افتاده رو برام تعریف کرد
40:31منم خواستم این وضعیت رو توضیح بدم
40:35برام همینم مومدم اینجور
40:36متوجه شدم زحمت کشدین
40:39اما این مسئله بین من و یلیزه
40:39اما اگه ایجازه بدی توضیح بدم خوشحال میشم
40:44باشه
40:48بفرمایی
40:49خیلی ممنونم
40:51بذارین اول اینو بگم
41:05من با یلیز هیچ رابطه ای نداشتم
41:09واسه همینم
41:14یلیز نمیتونه مسبب طلاق ما باشه
41:16هیچ کدوم از حرفایی که به شما گفته شده حقیقت نداره
41:21این فقط
41:22تقلیه هایی یه زنیه که نتونست طلاقمونو قبول کنه همین
41:26که هرتونو مقصر ندید
41:34آقا حالیت
41:35ببینم اینتر خانوم به همه کارمنده شما اینطوری گیر میده
41:39نه
41:40پس به نظرتون خیلی طبیعی نیست که فکر کنم ایشون از شما نبل که ازیلگیز میخواد انتقام بگیره
41:45کاملا طبیعیه
41:47خب حتما یه اتفاقی افتاده که ایشون این کارو میکنن
41:50خب حتما یه اتفاقی افتاده که ایشون این کارو میکنن
41:53منم سعی دارم همینو بهتون توضیح بدم
41:55اندر نتونسته جدایی از منو قبول کنه
41:59دنبال یه گناهکار میگرده که یلدیز به تورش هرده
42:03فقط همین
42:03سینب
42:09میخوام یه چیزی بهت بگم
42:12آره
42:15از یلدیز خوشم اومده
42:20اینو به خودشم گفتم
42:22اما اون قبول نکرد
42:24و همه چیم تموم شد
42:27یلدیز الان فقط
42:29یکی از کارمندامه که خیلی بهش اهمیت میدم
42:32ممنونم واقعا لطف داری
42:37اما حتی اومدنیتون به این جا توضیح دادنیتون به نظرم طبیعی نیست
42:41اما به نظر خودم که طبیعیه
42:42چون همه این اتفاقا به خاطر من پیش اومده
42:46دلم نمیخواد یلدیز بیشتر از این نقاط بشه
42:50خیلی ممنون که تا اینجا اومدید
42:59خواهش میکنم
43:00من ازتون ممنونم
43:01پس دیگه با اجازتون برم
43:04من همراهیتون میکنم
43:05باشه
43:06خوشحال شدم
43:09شبتون بخیر
43:14شب بخیر
43:15دوبله شده در اسدیو جن
43:21یلدیز
43:23خیلی ممنونم آقا حالیت
43:25امیدوارم همه چی رو براه بشه
43:26امیدوارم
43:27شبتون بخیر
43:28شبتون بخیر
43:29شبتون بخیر
Recommended
38:25
|
Up next
32:14
1:01:12
39:04
37:54
42:13
41:07
43:06