تجربه دو روزنامه نگار از سقوط دیوار برلین

  • 10 years ago
پنج روز قبل از سقوط دیوار برلین، در چهارم نوامبر ۱۹۸۹، تظاهرات بزرگی با حضور ۵۰۰ هزار تا یک میلیون نفر در شرق برلین برگزار شد. معترضان خواستار اصلاحات و آزادی بیشتر مطبوعات بودند.

در ۹ نوامبر همان سال در یک کنفرانس مطبوعاتی برای اعلام قوانینی درباره مقررات سفر، گونتر شابوفسکی سخنگوی دولت آلمان شرقی در پاسخ به یک روزنامه نگار ایتالیایی گفت: «این قوانین اجازه می دهد که هر شهروند آلمان شرقی، کشور را ترک و از گذرگاههای مرزی عبور کند.» در لحظه اعلام این قوانین، ساعت ۱۸:۵۶ دقیقه را نشان می داد و یوخن اشپخنسل، روزنامه نگار آلمانی در حال آماده شدن برای برنامه اش بود. او بخوبی این لحظه شگفت انگیز را به یاد دارد.

یوخن اشپخنسل می گوید: «من در حال آماده شدن برای برنامه ام بودم، آرایش کردن و تنظیم نور و غیره که ناگهان سردبیر گفت: «آماده شو، دیوار باز شد. مومپه شهردار برلین به استودیو می آید.» و بعد آنها حرف های شابوفسکی را پخش کردند. صحنه معروفی که درباره حق سفر و غیره حرف می زد. من شوکه شده بودم. ما برنامه دیگری برای پخش پیش بینی کرده بودیم. باورمان نمی شد که چنین موضوع مهمی در حال رخ دادن است. آن نیم ساعت و برنامه ای که پخش شد، بصورت لحظه ای و بداهه بود و بعد هم که اعلامیه شابوفسکی. این موضوع واقعا برای همه مهم بود. برای من بعنوان یک برلینی و روزنامه نگار، این لحظه مهمترین لحظه زندگی حرفه ایم بود.»

در آن کنفرانس مطبوعاتی همین که شابوفسکی گفت: «دیوار باز شده»، روزنامه نگاران شروع به ترک کردن سالن و رفتن به سمت دیوار کردند. ویچسلاو موستووی، خبرنگار پیشین اتحاد جماهیر شوروی در برلین که در این کنفرانس مطبوعات حاضر بود می گوید: «این اتفاق در پایان کنفرانس مطبوعاتی اتفاق افتاد. شابوفسکی در ابتدا از چیزهای معمولی حرف زد و نزدیک پایان کنفرانس گفت که امروز ما تصمیم گرفته ایم مرزها را باز کنیم. کل سالن ساکت شد. پشت سر ما یک نفر ناگهان از جایش بلند شد و با دویدن سالن را ترک کرد. برای همه ما که اصول سیاست آلمان را می شناختیم، این موضوع کاملا غیرمنتظره بود.»

همانند هزاران نفری که در شوک اعلام خبر سقوط دیوار برلین بودند، موستووی نیز با گروه فیملبرداریش به سمت مکانی رفت که به سمبل اتحاد دو آلمان تبدیل شد. در دروازه براندنبورگ، جمعیتی مشتاق جمع شده بودند.

موستووی می افزاید: «همکارم الکساندر ماسلاکف، مجری مشهور تلویزیون روسیه به برلین آمد. ما می خواستیم برای برنامه او گزارش آماده کنیم. ما با فیلمبردارمان به سمت درواز براندنبورگ رفتیم. دوربین را روشن کردیم و شروع به فیلم گرفتن کردیم. افرادی بودند که روی نیمکت های بلوار اونتا دین لیندن نشسته بودند. دو نفر به ما نزدیک شدند و از ما پرسیدند که آیا اجازه فیمبرداری داریم؟ انها گفتند که اگر شما اجازه فیلمبرداری ندارید نمی توانید کار کنید. همکارم از این برخورد خیلی متعجب شده بود.»

ماموران مرزی بیش از حد شگفت زده شده بودند. آنها دستور العملی از پیش دریافت نکرده بودند. چند پاسپورت را مهر زدند اما نزدیک نیمه شب زیر فشار زیادی قرار گرفتند و بخشی از موانع مرزی را بدون دستور رسمی برداشتند و مردم شروع به عبور کردند.

موستووی می افزاید: «من در حال رانندگی بودم و سقف خودرو مان باز بود. فیلمبردار از سقف باز خودرو شروع به فیلمبرداری کرد که واقعا لحظه فراموش نشدنی است. مردم اطراف ما کف می زدند و فریاد هورا سر می دادند. اصلا اهمیت نداشت چه کسانی داخل خودرو هستند. مردم خیلی هیجان زده بودند هر کسی را که از مرز عبور می کرد تحسین می کردند، کف می زدند و هورا می کشیدند و گاهی گریه می کردند.»

یوخن اشپخنسل درباره تجربه اش از آن روزها می گوید: «دو روز قبل از آن، مچ پای من شکسته بود و من با عصا و پایی در گچ رفته بودم که برنامه ام را اجرا کنم. دشوار بود اما خدا را شکر می توانستم بنشینم اما با پای گچ گرفته نمی شد کار زیادی انجام داد. بعد از آن به خانه برگشتم و به همسرم گفتم: حالا باید زود تلویزیون را روشن کرد. همسرم گفت: تلویزیون نه. باید به سر مرز برویم، پایت در گچ است که باشد، عصایت را بردار که برویم. این تصمیم واقعا تصمیم خوبی بود. اینطور شد که راه افتادیم. آن ساعت در برلین ترافیک سنگینی بود. جمعیت خیلی زیادی در خیابان حاضر بود و ما توانستیم اولین صحنه های عبور مردم از مرز را ببینیم. در هر دو طرف دیوار کارناوالی از جشن و شادی برپا بود. مردم روی دیوار می رقصیدند. باورنکردنی بود. حتی الان که ۲۵ سال از آن روزها می گذرد توصیف آنچه رخ داده خیلی دشوار است.»

Recommended